فاطمه علی دوستی؛ مهدیه بختیاری
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطهی میان عملکرد خانواده و رفتارهای جامعهگرا با نقش میانجی پختگی روانشناختی صورت گرفت. این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعهی آماری آن را بزرگسالان 18 سال به بالا تشکیل دادند که از آن میان 436 نفر (349 خانم و 87 آقا) بهعنوان نمونه، با شیوهی نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. دادههای این پژوهش ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطهی میان عملکرد خانواده و رفتارهای جامعهگرا با نقش میانجی پختگی روانشناختی صورت گرفت. این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعهی آماری آن را بزرگسالان 18 سال به بالا تشکیل دادند که از آن میان 436 نفر (349 خانم و 87 آقا) بهعنوان نمونه، با شیوهی نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. دادههای این پژوهش با استفاده از پرسشنامهی گرایشهای اجتماعی مطلوب تجدیدنظر شده توسط کارلو و همکاران (PTM-R)، مقیاس سنجش کارکرد خانواده اپستاین و همکاران (FAD) و مقیاس پختگی روانشناختی محمدخانی و همکاران جمعآوری شدند. نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد میان عملکرد خانواده با رفتارهای جامعهگرای واجد انگیزهی درونی، میان بُعد حل مشکل در عملکرد خانواده با رفتارهای جامعهگرای واجد انگیزهی بیرونی، میان عملکرد خانواده و پختگی روانشناختی، میان حوزهی اجتماعی پختگی روانشناختی با رفتارهای جامعهگرا در شرایط هیجانی و اضطراری، همبستگی مثبت و معنادار وجود داشت. افزون بر آن، بین پختگی روانشناختی با رفتارهای جامعهگرای واجد انگیزهی بیرونی رابطهی منفی و معنادار مشاهده شد. نتایج بررسی مدل معادلات ساختاری نیز از نقش میانجی معنادار پختگی روانشناختی برای رابطهی میان عملکرد خانواده و رفتارهای جامعهگرا با انگیزهی درونی حکایت داشت. درمجموع میتوان گفت عملکرد مطلوب خانواده میتواند با تحت تأثیر قرار دادن پختگی روانشناختی اعضای خود و رشد آن، افراد را به سمت اتخاذ رفتارهای جامعهگرا با انگیزهی درونی و سطوح بالاتر استدلال اخلاقی سوق دهد.
فاطمه علیدوستی؛ فاطمه جنگی؛ شیرین شجاعیفر
چکیده
داشتن کودک کمتوان ذهنی بر بهداشت روان خانواده، اثر بسزایی دارد و منجربه نگرانی و ایجاد مشکلات روانشناختی میشود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل (گراس) بر تنظیم هیجان، اضطراب و افسردگی در مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی انجام گرفت. روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه ...
بیشتر
داشتن کودک کمتوان ذهنی بر بهداشت روان خانواده، اثر بسزایی دارد و منجربه نگرانی و ایجاد مشکلات روانشناختی میشود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل (گراس) بر تنظیم هیجان، اضطراب و افسردگی در مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی انجام گرفت. روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. 30 مادر دارای فرزند پسر کمتوان ذهنی شهر مشهد بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) منتسب شدند. مادران گروه آزمایش طی 8 جلسه 2 ساعتی تحت آموزش تنظیم هیجانی مبتنی بر مدل گراس قرار گرفتند و افراد گروه کنترل طی این مدت هیچگونه مداخلهای را دریافت نکردند. همه آزمودنیها قبل و بعد از آموزش به پرسشنامه تنظیم هیجانی (ERQ)، پرسشنامه اضطراب بک (BAI) و پرسشنامه افسردگی BDI-II)) بک پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد که نمرات تنظیم هیجانی، اضطراب و افسردگی آزمودنیهای گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پسآزمون بهطور معناداری پایینتر بود. از این یافتهها استنباط میشود که آموزش تنظیم هیجان، شیوه مناسبی برای بهبود تنظیم هیجانی و کاهش اضطراب و افسردگی در مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی است و این آموزشها میتواند بهعنوان مداخلهای مبتنی بر شواهد تجربی در کلینکهای روانشناختی مورد استفاده قرار گیرد.