انجمن علمی روانشناسی خانواده ایراندوفصلنامه روانشناسی خانواده2423-40601120210817Mediating role of early maladaptive schemas on the relationship between parenting styles and marital problemsنقش واسطهای روانسازههای ناسازگار اولیه در رابطه بین سبکهای والدگری و مشکلات زناشویی318245488FAمحمدعلی بشارتدانشگاه تهران0000-0003-2571-2920سپیده دهقانیدانشگاه تهرانفهیمه سادات تولائیاندانشگاه تهرانJournal Article20210817: روانسازههای ناسازگار اولیه از طریق تجربههای کودکی، مخصوصا تجربههای والدین- فرزندان، تشکیل میشوند. این روانسازهها افکار، رفتار و روابط بینشخصی فرد را در ادامه زندگی تحت تاثیر قرار میدهند. کیفیت روابط زوجین از سبکهای والدگری و روانسازههای برخاسته از آنها، تاثیر میپذیرد. هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش واسطهای روانسازههای ناسازگار اولیه در رابطه بین سبکهای والدگری و مشکلات زناشویی بود. سیصد و هفتاد و هشت زن و مرد تهرانی (182 مرد، 196 زن) به صورت داوطلب در این پژوهش شرکت کردند. از شرکتکنندگان خواسته شد که پرسشنامه اقتدار والدین (PAQ)، فرم کوتاه پرسشنامه روانسازه یانگ (YSQ-SF) و پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که بین سبک والدگری اقتداری والدین و مشکلات زناشویی فرزندان رابطه منفی معنادار و بین سبکهای والدگری آمرانه، سهلگیرانه و مسامحهکارانه والدین و مشکلات زناشویی فرزندان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. بر اساس نتایج این پژوهش، روانسازههای ناسازگار اولیه با مشکلات زناشویی رابطه مثبت معنادار داشتند. تحلیلهای آماری همچنین نشان داد که روانسازههای ناسازگار اولیه در رابطه بین سبکهای والدگری و مشکلات زناشویی نقش واسطهای دارند. بر اساس یافتههای این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که بعضی از سبکهای والدگری ممکن است باعث شکلگیری روانسازههای ناسازگار اولیه شوند و از طریق همین روانسازهها در مراحل بعدی زندگی زمینه مشکلات زناشویی و نارضایتیهای زوجین و خانوادهها را فراهم سازند.انجمن علمی روانشناسی خانواده ایراندوفصلنامه روانشناسی خانواده2423-40601120210817The inhibitor role of religious beliefs and family belonging in tendency towards smoking, addictive substance and alcohol consumptionنقش بازدارنده باورهای مذهبی و پیوند با خانواده در گرایش به مصرف سیگار، مواد مخدر و مشروبات الکلی1928245489FAسعیده بزازیاندانشگاه آزاد اسلامی، واحد ابهر0000-0003-3586-9229یدالله رجائیدانشگاه آزاد اسلامی، واحد ابهرلیلا افسریدانشگاه آزاد اسلامی، واحد ابهرJournal Article20210817Tendency to addictive substance is one of the challenges of the current community, in particular among young generation. Personal, family and social risk and inhibitor factors are effective in tendency towards addictive substance and alcohol. The aim of this study was to investigate the inhibitor role of religious beliefs and family belonging in tendency towards smoking, drugs and alcohol. According to this general aim, 600 students were selected from Islamic Azad University, Abhar branch using cluster sampling. It was requested from the participants to complete Substance Usage State Questionnaire (UCSQ), family belonging subscale of Risk and Protective Factors Inventory (RPFI), and Religious Believes Scale (RBS). Results revealed that there were negative correlation between family belonging, religious beliefs and tendency to drugs and alcohol. Religious beliefs and family belonging could explain tendency to smoking, drugs, and alcohol. Due to the importance of the role of religious beliefs and family belonging in tendency to drugs and alcohol, results of this study could be beneficial in planning and implementing appropriate policies towards providing training programs for families and young adults.گرایش به مواد مخدر یکی از معضلات جامعه امروزی به خصوص در نسل جوان است. عوامل خطر ساز و بازدارنده فردی، خانوادگی و اجتماعی درگرایش به مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی موثرند. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش بازدارنده باورهای مذهبی و پیوند با خانواده در گرایش دانشجویان به مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی بود. در راستای این هدف کلی، نمونه ای متشکل از 600 نفر (168 دختر، 287 پسر) از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی- واحد ابهر با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. از آزمودنیها خواسته شد پرسشنامه وضعیت مصرف مواد و مشروبات الکلی (SCSQ)، زیرمقیاس پیوند با خانواده پرسشنامه عوامل خطر ساز و محافظت کننده مصرف مواد (RPFI)و پرسشنامه جهتگیری مذهبی (RBS) را تکمیل کنند. یافتههای پژوهش حاضر نشان داد باورهای مذهبی و پیوند با خانواده با گرایش به مصرف سیگار، مواد مخدر و مشروبات الکلی رابطه منفی دارند. باورهای مذهبی و پیوند با خانواده میتوانند مصرف سیگار، گرایش به مواد مخدر و گرایش به مشروبات الکلی را تبیین کنند. با توجه به اهمیت نقش باورهای مذهبی و پیوند با خانواده در گرایش دانشجویان به مواد مخدر و مشروبات الکلی، نتایج پژوهش حاضر میتواند در زمینه برنامهزیری و اتخاذ سیاستهای مقتضی جهت اریه برنامههای آموزشی موزشی به خاوناده آآموممورررر ررربه خانوادهها و جوانان مفید باشد.انجمن علمی روانشناسی خانواده ایراندوفصلنامه روانشناسی خانواده2423-40601120210817Developing a Model of Healthy Family based on an Explorative Mixed Method Researchتدوین مدل خانواده سالم به روش پژوهش آمیخته اکتشافی2940245490FAمسعود صادقیدانشگاه لرستانمریم فاتحیزادهدانشگاه اصفهانسید احمد احمدیدانشگاه اصفهانفاطمه بهرامیدانشگاه اصفهانعذرا اعتمادیدانشگاه اصفهانJournal Article20210817Discovering criteria and characteristics of a healthy family is quite essential from both conceptual aspect and therapeutic basis. This study was targeted at developing a model of healthy family in Iranian society. A mixed method (qualitative-quantitative) of research was applied to the study. In the qualitative stage, the researchers interviewed selected couples and family specialists and then based on their opinions, criteria and characteristics of healthy family were identified. Subsequently, the relevant investigations carried out concerning healthy family were scrutinized out, of which topics on healthy family extracted. In the second stage, the model was investigated for its fitness with fieldwork studies. In analyzing transcripts of interviews with couples, 83 and 19 categories were obtained respectively from open coding and axial coding based on topic similarity. Likewise, through analysis of transcripts of interviews with family specialists, 106 and 21 categories established while using open and axial coding respectively. Finally, qualitative analysis of previous researches on healthy family resulted in 114 categories which were then distributed into 20 categories in the light of axial coding in accordance with topic similarity. As a result, a model of healthy family was constructed including fourteen dimensions by means of triangulation in compliant with the categories extracted from interviews with family specialists, couples, and the available previous research results. The findings also revealed that the qualitative model suggested for healthy family fitted fieldwork data and supposed factorial structure was also confirmed.کشف معیارها و ویژگیهای خانواده سالم از نظر مفهومی و مبانی درمانی مهم است. این پژوهش با هدف تدوین مدلی از خانواده سالم در جامعه ایرانی به روش طرح تحقیق آمیخته اکتشافی (کیفی- کمی) انجام شده است. در مرحله کیفی ابتدا جلسات مصاحبه توسط پژوهشگران با زوجین و متخصصان خانواده انجام گرفت و معیارها و ویژگیهای خانواده سالم بر اساس نظر زوجین و متخصصان خانواده استخراج شد. در ادامه، پژوهشهای انجام گرفته در زمینه خانواده سالم مورد بررسی قرار گرفت و مقولههای مرتبط با خانواده سالم استخراج گردید. در مرحله دوم پژوهش که به روش کمی انجام شد، مدل تدوین شده بهصورت میدانی جهت برازش بررسی شد. در تجزیه و تحلیل متن مصاحبه با زوجین درکدگذاری باز 83 مقوله و در کدگذاری محوری بر اساس شباهت موضوعی 19 مقوله، در تجزیه و تحلیل متن مصاحبه با متخصصان خانواده در کدگذاری باز 106 مقوله و در کدگذاری محوری 21 مقوله و از تجزیه و تحلیل کیفی پژوهشها پیرامون خانواده سالم نیز 114 مقوله بهدست آمد که در کدگذاری محوری بر اساس شباهت موضوعی در 20 مقوله قرار داده شدند. سپس با استفاده از سهسویهسازی (مثلثسازی) بر اساس مقولههای مستخرج از مصاحبه با متخصصان خانواده، زوجین و پژوهشها، مدل خانواده سالم در 14 بعد تدوین شد. همچنین یافتههای پژوهش نشان داد که مدل ارایه شده به روش کیفی برای خانواده سالم با دادههای میدانی برازش دارد و ساختار عاملی مفروض مورد تایید قرار گرفت.انجمن علمی روانشناسی خانواده ایراندوفصلنامه روانشناسی خانواده2423-40601120210817Attachment styles, causal attribution and responsibility attribution as predictors of violence against womenسبکهای دلبستگی، اِسناد علّی و اِسناد مسوولیت به عنوان پیشبینهای خشونت علیه زنان4152245491FAرضا خجستهمهردانشگاه شهید چمران اهواز0000-0002-6721-3823عباس امانالهیدانشگاه شهید چمران اهوازاسماعیل زهرهایدانشگاه شهید چمران اهوازغلامرضا رجبیدانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20210817The purpose of this study was to investigate the relationship of attachment styles (anxiety and avoidance), relational attributions (causal and responsibility attributions) with violence against women. From among all the female violence victims referring to the social security center of Shiraz 130 women were selected through convenient sampling method. They completed the Experiences in Close Relationships-Revised Questionnaire (ECR-R), the Relationship Attribution Measure (RAM) and Violence Toward Women Inventory (VTWI). The data were analyzed using simple correlation and multiple regression. The results revealed a significantly positive correlation between anxiety and avoidance attachments, causal and responsibility Attributions and the violence exercised against women. The results of multiple regression also showed that anxiety and avoidance attachments, causal and responsibility attributions explained 64 percent of the total variance in the violence exercised against women. According to the results, it can be said that a pervasive fear of being rejected and an excessive dependence on a partner in anxious people, getting evasive about intimacy and avoiding husband in avoidant people, an excessive concentration on the negative behavior of the partner by the women with causal attributions, and seeking for blaming partner by the women with responsibility attributions can bring about violence against women. The results of the current study can help the therapists to diagnose the effective factors in violence against women. The results also showed that violence against women is not merely confined to men’s role, but women and their relational characteristics play an influential role in this disorder.: هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه سبکهای دلبستگی (اضطرابی و اجتنابی) و اِسنادهای ارتباطی (اِسناد علّی و اِسناد مسوولیت) با خشونت علیه زنان بود. 130 زن خشوتدیده مراجعهکننده به اورژانس اجتماعی شهر شیراز به پرسشنامه تجدید نظر شده تجارب در روابط نزدیک (ECR-R)، مقیاس اِسنادهای ارتباطی (RAM) و پرسشنامه خشونت نسبت به زنان (VTWI) پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد که بین هر یک از متغیرهای پیشبین دلبستگی اضطرابی، دلبستگی اجتنابی، اِسناد علّی و اِسناد مسوولیت، با خشونتدیدگی زنان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین نتیجه تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای پیشبین دلبستگی اضطرابی، دلبستگی اجتنابی، اِسناد علّی و اِسناد مسوولیت، بخشی از واریانس خشونت علیه زنان را تبیین میکنند. بر اساس یافتههای این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که ترس فراگیر از طرد شدن و وابستگی بیش از حد به همسر در افراد اضطرابی، گریزان بودن از صمیمت و دوریگزینی از شوهر در افراد اجتنابی، تمرکز بیش از حد به رفتارهای منفی همسر در زنان با اِسنادهای علّی و همچنین به دنبال مقصر بودن و سرزنش کردن همسر در زنان با اِسنادهای مسوولیت میتواند زمینههای خشونت علیه زنان را به وجود آورد. نتایج پژوهش حاضر میتواند به درمانگران جهت شناسایی عوامل موثر در زمینهی خشونت علیه زنان کمک کند. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که به وجود آمدن خشونت علیه زنان فقط محدود به نقش مردان نمیشود، بلکه زنان و ویژگیهای ارتباطی آنها نقش بسیاری در ایجاد این معضل دارند.انجمن علمی روانشناسی خانواده ایراندوفصلنامه روانشناسی خانواده2423-40601120210817The effectiveness of positive group psychotherapy in increasing the happiness among mothers of children with special needsاثربخشی رواندرمانی مثبتنگر به شیوه گروهی بر افزایش شادکامی مادران کودکان با نیازهای ویژه5362245492FAجواد خدادادی سنگدهدانشگاه اصفهانسید عبدالحسین تولائیاندانشگاه اصفهانمصطفی بلقانآبادیدانشگاه اصفهان0000-0002-5916-8217Journal Article20210817The birth of any child with special needs will expose families and parents to new problems. The purpose of this study was to examine the effectiveness of positive group psychotherapy in increasing happiness among mothers of children with special needs. The research method was quasi experimental with pretest-posttest on a 45- day follow-up with control group design. For this purpose, 20 mothers of children with special needs living in Mashhad were selected. Ten mothers were then randomly assigned to each of experimental and control groups. The experimental group received the intervention during 10 weekly 90-minute sessions; however, the control group did not receive any intervention. For gathering the data, the Oxford Happiness Inventory (OHI) was used. The results revealed that positive group psychotherapy has been effective in increasing the happiness of the mothers. Utilizing this method could be effective in enhancing the mental health of the mothers of children with special needs.تولد هر کودک دارای نیازهای ویژه، والدین و خانوادهها را با مشکلات جدیدی مواجه میسازد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر رواندرمانی مثبتنگر به شیوه گروهی بر افزایش شادکامی مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه بود. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون- 45 روز پیگیری با گروه کنترل بود. به این منظور، 20 مادر دارای کودکان با نیاز ویژه ساکن شهرستان مشهد انتخاب شدند و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (10 نفر در هر گروه). گروه آزمایش به مدت 10 جلسه (هر هفته یک جلسه به مدت 90 دقیقه) تحت رواندرمانی گروهی مثبتنگر قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه شادکامی آکسفورد (OHI) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که روان درمانی مثبتنگر به شیوه گروهی بر افزایش شادکامی مادران موثر بوده است. از اینرو به کارگیری رواندرمانی گروهی مثبت نگر میتواند برای ارتقای سلامت روانی مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه موثر باشد.انجمن علمی روانشناسی خانواده ایراندوفصلنامه روانشناسی خانواده2423-40601120210817The causal relationship between parenting styles and academic performance mediated by the role of academic self-efficacy and achievement motivation in the studentsرابطه علّی بین سبکهای فرزندپروری و عملکرد تحصیلی با واسطه خودکارآمدی تحصیلی و انگیزه پیشرفت در دانشجویان6374245493FAجلال مرادیاندانشگاه شهید چمران اهوازسیروس عالیپوردانشگاه شهید چمران اهوازمنیجه شهنی ییلاقدانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20210817Family is the most important social environment that affects the people’s growth. People are affected by their homes’ environment, not only physically and biologically, but also by their personality and early experiences. The aim of this study was to test a model consisting of causal relationship between parenting styles and academic performance, by mediating role of academic self-efficacy and achievement motivation. 236 Shahid Chamran University students (117 males and 119 female) completed Baumrind Parenting Styles Questionnaire (BPSQ), Achievement Motivation Test (AMT) and Academic Self-Efficacy Scale (ASES). The findings indicated that the authoritative parenting style had a positive direct effect and the authoritarian parenting style had a negative direct effect on achievement motivation and academic self-efficacy. The permissive parenting style had a negative direct effect on academic self-efficacy but had no effect on achievement motivation. Also, academic self-efficacy had a positive direct effect on academic performance, but there was no meaningful relationship between achievement motivation and academic performance. The results showed that the proposed model does not fit the data well. Therefore, a better fit was obtained by omitting the non-significant path from permissive parenting style to achievement motivation. In addition, the indirect total effects of authoritarian, authoritative and permissive parenting styles with academic performance, mediated by the role of academic self-efficacy and achievement motivation was significant.خانواده مهمترین محیط اجتماعی است که بر رشد افراد تاثیر میگذارد. فرد نه تنها از نظر جسمی و زیستی بلکه از نظر شخصیتی نیز تحت تاثیر تجارب اولیه خود در محیط خانواده قرار میگیرد. هدف از پژوهش حاضر آزمایش مدل رابطه علّی بین سبکهای فرزندپروری و عملکرد تحصیلی با واسطه خودکارآمدی تحصیلی و انگیزه پیشرفت در دانشجویان بود. 236 دانشجوی مقطع کارشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز ( 119 دختر، 117 پسر) به پرسشنامه سبکهای فرزندپروری بامریند (BPSQ)، مقیاس خودکارآمدی تحصیلی (ASES) و آزمون انگیزه پیشرفت (AMT) پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد که سبک فرزندپروری مقتدر اثر مستقیم مثبت و معنادار و سبک فرزندپروری مستبد اثر مستقیم منفی و معنادار بر خودکارآمدی تحصیلی و انگیزه پیشرفت دارند. سبک فرزندپروری آسانگیر اثر مستقیم منفی معنادار بر خودکارآمدی تحصیلی داشت اما اثر معنادار بر انگیزه پیشرفت نداشت. همچنین خودکارآمدی تحصیلی اثر مستقیم مثبت و معنادار بر عملکرد تحصیلی دارد اما بین انگیزه پیشرفت و عملکرد تحصیلی رابطه معنادار وجود ندارد. همچنین، نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش کافی برخوردار نیست، برازش بهتر از طریق حذف مسیر غیرمعنادار سبک فرزندپروری آسانگیر به انگیزه پیشرفت حاصل شد. به علاوه، اثرات غیرمستقیم کلی سبکهای فرزندپروری مقتدر، مستبد و آسانگیر با عملکرد تحصیلی با واسطه انگیزه پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی معنادار بودند.