انجمن علمی روانشناسی خانواده ایران
دوفصلنامه روانشناسی خانواده
2423-4060
2717-3216
8
1
2021
08
23
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی هیجان محور و درمان کوتاهمدت راهحلمحور بر بهزیستی روان شناختی و انعطافپذیریکنشی در زنان دارای تعارض زناشویی مراجعهکننده به مراکز روانشناختی
1
15
FA
میترا
میرابی
دانشجوی دکتری روانشناسی عمومی، گروه روانشناسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
mitra.mirabi2020@yahoo.com
مهناز
مهرابی زاده هنرمند
استاد مدعو، گروه روانشناسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران و استاد، گروه روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
m.honarmand@scu.ac.ir
فریبا
حافظی
استادیار، گروه روانشناسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
f.hafezi1398@gmail.com
فرح
نادری
0000-0001-5801-5967
استاد، گروه روانشناسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
nmafrah@yahoo.com
پروین
احتشام زاده
دانشیار، گروه روانشناسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
10.22034/ijfp.2021.247983
خانواده یک محیط پر محبت و حمایتکننده برای اعضای خانواده تعریف میکنند، چنانچه خانواده گرفتار کشمکش، کژکاری و خشونت درونی بین افراد شود، جایگاه خود را بهعنوان یک پایگاه عاطفی-روانی برای اعضای خود از دست میدهد. در این میان تعارضات زناشویی یکی از مشکلاتی است که که در تمام دنیا خانوادهها با آن مواجهاند. هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی هیجان محور و درمان کوتاهمدت راهحلمحور بر بهزیستی روانشناختی و انعطافپذیریکنشی در زنان دارای تعارض زناشویی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مراجعهکننده به مراکز روانشناختی شهر اهواز در سال 1398 بود که تعداد 45 زن به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل قرار گرفتند. جهت گردآوری دادهها از پرسشنامههای تعارضهای زناشویی(MCQ)، بهزیستی روانشناختی (PWB) و انعطافپذیریکنشی (CD-RIS)، استفاده شد. پژوهش حاضر از نظر روش آزمایشی میدانی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. گروه آزمایش اول، مداخلة طرحواره درمانی هیجان محور (12 جلسه 120 دقیقهای) و گروه آزمایش دوم، درمان کوتاهمدت راهحلمحور (6 جلسه 120 دقیقهای) دریافت کردند و گروه کنترل هیچ نوع مداخلهای دریافت نکردند. نتایج نشان داد که هر دو مداخلة درمانی در افزایش بهزیستی روانشناختی و انعطافپذیریکنشی در زنان دارای تعارض زناشویی مراجعهکننده به مراکز روانشناختی مؤثر واقع شدند. اما بین اثربخشی دو درمان بر بهزیستی روانشناختی و انعطافپذیریکنشی در زنان دارای تعارض زناشویی مراجعهکننده به مراکز روانشناختی، تفاوت معنیداری وجود نداشت. بنابراین میتوان، از طرحواره درمانی هیجانمحور و درمان کوتاهمدت راهحلمحور در جهت افزایش بهزیستی روانشناختی و انعطافپذیریکنشی در زنان بهره برد.
طرحواره درمانی هیجانمحور,درمان کوتاهمدت راهحلمحور,تعارض زناشویی,بهزیستی روانشناختی,انعطافپذیریکنشی
https://www.ijfpjournal.ir/article_247983.html
https://www.ijfpjournal.ir/article_247983_a45c132ff25ccd862901640a29db89dd.pdf
انجمن علمی روانشناسی خانواده ایران
دوفصلنامه روانشناسی خانواده
2423-4060
2717-3216
8
1
2021
08
23
بررسی ویژگی های روانسنجی دو فرم بلند و کوتاه مقیاس تعارض کار-خانواده
16
33
FA
سید اسماعیل
هاشمی
استاد گروه روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
esmaeil@scu.ac.ir
سید محمد جواد
موسوی نیا
دانشجوی دکتری روانشناسی صنعتی و سازمانی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
mohammadjavad.mn73@gmail.com
آتوسا
قاسمی نژاددهکردی
0000-0002-6071-4094
استادیار گروه تربیت بدنی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
ghaseminezhad_sport@yahoo.com
10.22034/ijfp.2021.247378
پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگیهای روانسنجی مقیاس 18 مادهای تعارض کار-خانواده ساختهی (Carlson et al., 2000) به عنوان یک مقیاس چندبعدی تعارض کار-خانواده و مقیاس 6 مادهای تعارض کار-خانواده ساخته (Matthews et al., 2010) ، به عنوان مقیاسی کوتاه با تعداد مادههای کم انجام شد. بدین منظور 350 نفر از کارکنان شرکت حفاری شمال شعبه اهواز در پژوهش شرکت کردند و پرسشنامههای پژوهش را تکمیل کردند. بررسی همسانی درونی سوالات پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ و همبستگی هر سوال با نمره کل آزمون نشان داد این دو مقیاس از پایایی قابل قبولی برخوردار هستند. به منظور بررسی اعتبار (روایی) مقیاسها از دو روش استفاده شد. اول) تحلیل عامل تأییدی، مطابق با انتظار نشان داد که مدل های سه عاملی برای مقیاس تعارض کار-خانواده و خانواده-کار (Carlson et al., 2000)، و همچنین مدل دو عاملی برای مقیاس تعارض کار-خانواده و خانواده-کار (Matthews et al., 2010)، به خوبی با داده ها برازش دارند. دوم) نتایج حاصل از بررسی اعتبار تجربی نشان داد، هر دو مقیاس تعارض کار-خانواده با مقیاس افسردگی رابطه مثبت و با مقیاسهای رضایت از زندگی و شادکامی ذهنی رابطه منفی دارند. در مجموع یافتههای تحقیق نشان دادند که هر دو مقیاس تعارض کار-خانواده، همسان با پژوهشهای انجام شده قبلی از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردارند. در نتیجه از آن میتوان برای سنجش این سازه در کارکنان ایرانی استفاده کرد.
تعارض کار-خانواده,افسردگی,رضایت از زندگی,شادکامی ذهنی
https://www.ijfpjournal.ir/article_247378.html
https://www.ijfpjournal.ir/article_247378_33c65a521798db57eebb1f0528e4d68a.pdf
انجمن علمی روانشناسی خانواده ایران
دوفصلنامه روانشناسی خانواده
2423-4060
2717-3216
8
1
2021
08
23
اثربخشی برنامه مداخله رویکرد مثبت گرا بر مشکلات درونی سازی شده کودکان طلاق
34
46
FA
شهرام
واحدی
استاد گروه علوم تربیتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
fchangizi2010@gmail.com
میرمحمود
حاجی میرآقا
دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تبریز، تبریز، ایران
mahmoudmiragha1993@gmail.com
زکیه
نجاریان
دانشجوی دکتری روانشناسی تربیتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
znajaryan441@gmail.com
10.22034/ijfp.2021.247982
طلاق یکی از پیچیدهترین پدیدههای اجتماعی است که ارکان خانواده را دچار تزلزل نموده و بیشترین اثرات مخرب آن متوجه کودکان خواهد بود. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مثبتنگری بر کاهش مشکلات رفتاری درونی سازی شده کودکان طلاق بود. طرح پژوهش، نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. 40 نفر از کودکان طلاق مقطع ابتدایی شهرستان عجبشیر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 20 نفر) اختصاص یافتند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه سیاهه رفتاری کودک (CBCL) استفاده شد. برای گروه آزمایشی 15 جلسه برنامه مداخله مثبتنگری ویژه کودکان طلاق طی 5 هفته متوالی برگزار شد و گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. نتایج پژوهش نشان داد که مشکلات رفتاری درونی سازی شده کودکان در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معنیداری کاهش یافت. بنابراین میتوان گفت که آموزش مثبتنگری، مشکلات درونی شده کودکان را کاهش داده و در این زمینه به آنها کمک خواهد کرد. منطبق با یافتههای پژوهش حاضر میتوان درمان مبتنی بر رویکرد مثبتگرا را به عنوان یک روش درمانی مؤثر در جهت کاهش مشکلات درونی سازی شده از جمله اضطراب، افسردگی و گوشهگیری در کودکان طلاق به کار گرفت.
آموزش مثبتنگری,مشکلات رفتاری درونی سازی شده,کودکان طلاق
https://www.ijfpjournal.ir/article_247982.html
https://www.ijfpjournal.ir/article_247982_731597eea57ffd9fc62bb9ea668f5d3a.pdf
انجمن علمی روانشناسی خانواده ایران
دوفصلنامه روانشناسی خانواده
2423-4060
2717-3216
8
1
2021
08
23
مقایسه اثربخشی آموزش پیش از ازدواج به شیوه گاتمن و مدل سیمبیس (SYMBIS) بر الگوها و آسیبهای زوجهای نامزد ترکمن
47
64
FA
مهدی
قزلسفلو
0000-0001-9529-0706
استادیار گروه روان شناسی، دانشکده علوم انسانی و علوم ورزشی، دانشگاه گنبد کاووس، گنبد، ایران
me.ghezelseflo@gmail.com
مهدی
رستمی
0000-0001-9536-5309
دکترای مشاوره خانواده، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
mehdi.rostami25@gmail.com
10.22034/ijfp.2021.247985
دوران نامزدی و سالهای اول ازدواج از مقاطع مهم در چرخه زندگی خانوادگی است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش پیش از ازدواج به شیوه گاتمن در مقایسه با مدل سیمبیس (SYMBIS) بر الگوها و آسیبهای زوجهای نامزد ترکمن<strong> </strong>بود. روش پژوهش نیمه تجربی با دو گروه آزمایش، یک گروه گواه، طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری 3 ماهه بود . 24 زوج از بین زوجهای نامزد ترکمن که در بازه زمانی مرداد تا آبان ماه 1398 به مرکز مشاوره راه نوین زندگی شهرستان گنبدکاووس مراجعه کرده بودند بهصورت هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایشی غنیسازی پیش از ازدواج به شیوه گاتمن (8 زوج=16 نفر)، غنیسازی پیش از ازدواج مبتنی بر مدل سیمبیس (8 زوج= 16 نفر) و گروه گواه (8 زوج=16 نفر) جایگزین شدند. جلسات گروه آموزشی پیش از ازدواج به شیوه گاتمن به مدت 8 جلسه و به مدت 4 هفته 90 دقیقهای بهصورت دو جلسه در هفته و گروه آموزشی پیش از ازدواج به شیوه سیمبیس نیز به مدت 8 جلسه و به مدت 4 هفته 90 دقیقهای هفتهای دو جلسه اجرا شد. شرکتکنندگان هر سه گروه پرسشنامه ارزیابی و سنجش الگوها و آسیبهای پیش از ازدواج رستمی، نوابینژاد و فرزاد (1398) را در سه مرحله تکمیل کردند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط با اندازهگیری مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد تأثیر مداخله پیش از ازدواج گاتمن و مداخله پیش از ازدواج مدل سیمبیس بر الگوهای ناکارآمد ارتباطی (44/6 F=، 003/0P=)، الگوهای ناکارآمد مدیریت رابطه (68/3 F=، 033/0P=)، نظام ارزشی زوجها (17/9 F=، 001/0P=)، ذهنیت طرحوارهای (80/3 F=، 030/0P=) و اثرات مخرب خانواده اصلی (58/11 F=، 001/0P=) مؤثرند و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار مانده است. همچنین نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که بین مداخله پیش از ازدواج گاتمن و مدل سیمبیس تفاوتی وجود ندارد. از آنجایی که هر دو روش منجر به بهبود الگوها و آسیبهای پیش از ازدواج در شرکتکنندگان میشود، میتوان از آن بهعنوان مداخلهای مؤثر برای حل مشکلات و بهبود رابطه زوجهای نامزد استفاده کرد.
پیش از ازدواج,گاتمن,سیمبیس,زوجهای نامزد
https://www.ijfpjournal.ir/article_247985.html
https://www.ijfpjournal.ir/article_247985_07216d109d536cd82a41d05ea2384f5c.pdf
انجمن علمی روانشناسی خانواده ایران
دوفصلنامه روانشناسی خانواده
2423-4060
2717-3216
8
1
2021
08
23
اثر بخشی آموزش هوش هیجانی بر بهبود انتظارات از ازدواج و افزایش مهارت تنظیم هیجانی جوانان در آستانه ازدواج
65
78
FA
مسعود
اخگر
کارشناسی ارشد رشته مشاوره، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمینی شهر، خمینی شهر، اصفهان، ایران
akhgar.isf@gmail.com
مریم
فاتحی زاده
دکترای مشاوره خانواده، استاد دانشگاه اصفهان،گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی،دانشگاه اصفهان ،اصفهان، ایران
m.fatehizade@edu.ui.ac.ir
10.22034/ijfp.2021.247984
آموزش هوش هیجانی یک برنامه گروهی است که می تواند انتظارات از ازدواج و مهارت تنظیم هیجانی را پیش از ازدواج بهبود بخشد. هدف پژوهش حاضر، اثر بخشی آموزش هوش هیجانی بر بهبود انتظارات از ازدواج و افزایش مهارت تنظیم هیجانی جوانان درآستانه ازدواج بوده است. روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان پسر در آستانه ازدواج دانشگاه فرهنگیان پردیس شهید باهنر اصفهان بودند. از بین دانشجویان، داوطلبین شرکت در برنامه آموزش هوش هیجانی، 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش در 9 جلسه آموزش هوش هیجانی شرکت کردند و در گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نشد. ابزار پژوهش پرسشنامه مهارت تنظیم هیجانی (ERSQ) و پرسشنامه انتظار از ازدواج (MES) بود.نتایج نشان داد که انتظار ایده آل گرایانه، واقع گرایانه و مهارت تنظیم هیجانی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به صورت معناداری افزایش یافته است. همچنین انتظار بدبینانه گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به صورت معناداری کاهش یافته است. به علاوه نتایج پژوهش نشان دادکه آموزش هوش هیجانی در تعدیل انتظارات واقع گرایانه و بدبینانه و بهبود مهارت تنظیم هیجانی جوانان پسر در آستانه ازدواج مؤثر بوده است. بنابراین می توان از این بسته در آموزش های پیش از ازدواج استفاده نمود.
آموزش هوش هیجانی,انتظار از ازدواج,مهارت تنظیم هیجانی,جوانان در آستانه ازدواج
https://www.ijfpjournal.ir/article_247984.html
https://www.ijfpjournal.ir/article_247984_b735cd9513a98268f547584030ebbcfd.pdf
انجمن علمی روانشناسی خانواده ایران
دوفصلنامه روانشناسی خانواده
2423-4060
2717-3216
8
1
2021
08
23
انگاره مخرب والدگری در والدین دارای فرزند مبتلا به اختلال شخصیت مرزی: یک مطالعه کیفی
79
100
FA
سیده فاطمه
آگاه
گروه روانشناسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس تهران ایران
s.agah@modares.ac.ir
پرویز
آزادفلاح
دانشیار گروه روانشناسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس تهران
azadfa_p@modares.ac.ir
10.22034/ijfp.2022.542857.1063
نظریهها و مطالعات تجربی در زمینه تحول اختلال شخصیت مرزی بر این باورند که بسترخانوادگی نامطلوب که یکی از مشخصههای اصلی آن والدگری ناکارآمد است، با نشانههای اختلال شخصیت مرزی در ارتباط است. تاکنون اغلب مطالعات در این حوزه بر اساس گزارشهای گذشتهنگر بیماران مرزی از محیط دوران کودکی خود بودهاست. با توجه به محدودیتهای این نوع مطالعات و کمبود پژوهش عمیق در مورد محیط خانوادگی این افراد، پژوهش حاضر به منظور کشف و توصیف والدگری در خانوادههای دارای فرزند مبتلا به اختلال شخصیت مرزی انجام شد. این مطالعه به روش کیفی تحلیل محتوی و با بهکارگیری مصاحبههای عمیق بدون ساختار از 15 نفر از اعضای خانوادههای دارای فرزند مبتلا به اختلال شخصیت مرزی انجام شد. گفتگوهای ضبطشده حاصل از مصاحبه به صورت کلمه به کلمه پیادهسازی شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بعد از تحلیل دادهها، "انگاره مخرب والدگری" به عنوان درونمایه اصلی استخراج گردید. این درونمایه 6 طبقه "سوءرفتار جسمانی و عاطفی نسبت به فرزندان"، "رصد سختگیرانه"، "کمبود حمایت والدینی"، "بیثباتی در برخورد با فرزندان"، "فرزند-محوری" و"ممانعت از خودمختاری فرزندان" را شامل میشود. با توجه به نتایج به نظر میرسد الگوهای رفتاری غالب والدین این افراد نامناسب و مخرب بوده است که نشاندهنده پیوند بین والدگری مخرب والدین با اختلال شخصیت مرزی در فرزند است. نتایج این مطالعه، از یک سو نقش الگوهای رفتاری و تعاملی والدین در پدیدآیی رگههای اختلال شخصیت مرزی را مورد تأکید قرار میدهد و از سوی دیگر با توجه به جمعیت مورد مطالعه، مشخصههای آسیبزا در خانوادههای ایرانی را برجسته میسازد.
اختلال شخصیت مرزی,تحلیل محتوی کیفی,خانواده,والدگری
https://www.ijfpjournal.ir/article_249299.html
https://www.ijfpjournal.ir/article_249299_44cab3c5fb7688e7750e8d19bd8013fc.pdf