پرستو دمرچلی؛ مجید ضرغام حاجبی؛ شکوه نوابی نژاد
چکیده
روابط فرازناشویی یکی از مهمترین آسیبهایی است که در سالیان اخیر انسجام خانوادهها را تهدید میکند. شناسایی و عوامل مرتبط با روابط فرازناشویی اهمیت بسزایی دارد چراکه میتواند خطر فروپاشی خانواده را کاهش دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای خودکنترلی در رابطه بین اعتیاد به شبکههای مجازی اینترنتی و هیجانخواهی با طلاق عاطفی ...
بیشتر
روابط فرازناشویی یکی از مهمترین آسیبهایی است که در سالیان اخیر انسجام خانوادهها را تهدید میکند. شناسایی و عوامل مرتبط با روابط فرازناشویی اهمیت بسزایی دارد چراکه میتواند خطر فروپاشی خانواده را کاهش دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای خودکنترلی در رابطه بین اعتیاد به شبکههای مجازی اینترنتی و هیجانخواهی با طلاق عاطفی و نگرش به خیانت زناشویی در زنان دارای روابط فرازناشویی انجام شد. 2۱۶ نفر زنان زنان دارای روابط فرازناشویی در شهر تهران با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و در این پژوهش شرکت کردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامههای اعتیاد به شبکههای مجازی اینترنتی، هیجانخواهی، خودکنترلی، طلاق عاطفی و نگرش به خیانت زناشویی بود. دادهها با استفاده از همبستگی پیرسون و مدلسازی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافتههای پژوهش نشان داد اثرات مستقیم اعتیاد به شبکههای مجازی اینترنتی، هیجانخواهی و خودکنترلی بر طلاق عاطفی و نگرش به خیانت زناشویی معنیدار است. بررسی ضرایب غیر مستقیم نیز نشان داد خودکنترلی در رابطه بین اعتیاد به شبکههای مجازی اینترنتی و هیجانخواهی با طلاق عاطفی و نگرش به خیانت زناشویی در زنان دارای روابط فرازناشویی نقش واسطهای دارد. بر اساس یافتههای پژوهش میتوان نقش خودکنترلی را در بروز و تشدید طلاق عاطفی و نگرش به خیانت زناشویی تایید کرد. درنتیجه با ارائه آموزشهای لازم در جهت بهبود مهارتهای خودکنترلی میتوان از آسیبهایی چون طلاق عاطفی و نگرش به خیانت زناشویی کاست.
ماریا غائبی پناه؛ فرناز کشاورزی ارشدی
چکیده
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه سبک های عشق ورزی و تحریف های شناختی با طلاق عاطفی در زنان بود. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی زنان متاهل منطقه 2 شهر تهران در سال 1398 بودند که در دامنه سنی 35 الی 50 سال قرار داشتند. برای انجام این پژوهش، تعداد 150 نفر از طریق روش نمونه گیری دردسترس و براساس معیارهای ورود و ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه سبک های عشق ورزی و تحریف های شناختی با طلاق عاطفی در زنان بود. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی زنان متاهل منطقه 2 شهر تهران در سال 1398 بودند که در دامنه سنی 35 الی 50 سال قرار داشتند. برای انجام این پژوهش، تعداد 150 نفر از طریق روش نمونه گیری دردسترس و براساس معیارهای ورود و خروج انتخاب و از آنها خواسته شد نسبت به تکمیل پرسشنامههای طلاق عاطفی(EDQ)، مقیاس عشق استرنبرگ(SSL)، و تحریفهای شناختی بین فردی(ICDS) اقدام نمایند. در نهایت دادهها با روشهای همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که طلاق عاطفی با هرکدام از ابعاد سبکهای عشقورزی یعنی عشق صمیمانه، عشق شورآمیز و عشق متعهدانه رابطه منفی معنادار؛ و با هرکدام از ابعاد تحریفهای شناختی یعنی طرد در روابط بینفردی، انتظارات غیرواقعبینانه در روابط و سوءادراک در روابط بین فردی رابطه مثبت معنادار دارد. علاهبراین براساس نتایج دیگر پژوهش، از بین سبک های عشقورزی، "سبک متعهدانه"؛ و از بین تحریف های شناختی، "سوء ادراک در روابط بین فردی"، پیشبینیکننده معنادار طلاق عاطفی در زنان بودند. بنابراین مشاوران و درمانگران می توانند با ارائه مداخلات و آموزشهای به موقع و مناسب در زمینه سبکهای عشقورزی و تحریف های شناختی احتمال بروز طلاق عاطفی را در زنان کاهش دهند.
سید محمد حسین خاتمی؛ فاطمه بیانفر؛ سید موسی طباطبایی
چکیده
طلاق عاطفی از مهمترین آسیبها و عوامل از هم گسیختگی خانواده است که بسیاری از خانوادهها با آن مواجهاند. شناخت متغیرهای تاثیرگذار بر پدیدآیی طلاق عاطفی اهمیت بسزایی دارد. آگاهی از شیوه عملکرد و رابطه این متغیرها با یکدیگر در حوزه پیشگیری از طلاق عاطفی میتواند روابط عاطفی زوجین را بهبود بخشد و زوجین را از اقدام به طلاق قانونی ...
بیشتر
طلاق عاطفی از مهمترین آسیبها و عوامل از هم گسیختگی خانواده است که بسیاری از خانوادهها با آن مواجهاند. شناخت متغیرهای تاثیرگذار بر پدیدآیی طلاق عاطفی اهمیت بسزایی دارد. آگاهی از شیوه عملکرد و رابطه این متغیرها با یکدیگر در حوزه پیشگیری از طلاق عاطفی میتواند روابط عاطفی زوجین را بهبود بخشد و زوجین را از اقدام به طلاق قانونی باز دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای قاطعیت جنسی در رابطه بین خودکارآمدی جنسی و طلاق عاطفی بود. 295 نفر از زنان متأهل شهرهای گناباد، سبزوار و نیشابور در این پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان شاخص احقاق جنسی هالبرت (HISA)، پرسشنامه خودکارآمدی جنسی (SSQ) و مقیاس طلاق عاطفی (EDS) را تکمیل کردند. یافتههای پژوهش نشان داد که متغیر خودکارآمدی جنسی بهصورت مستقیم و غیرمستقیم تاثیر دارد. همچنین نتایج نشان داد مسیر خودکارآمدی جنسی به طلاق عاطفی منفی و معنادار و مسیر خودکارآمدی جنسی به قاطعیت جنسی مثبت و معنادار است. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که قاطعیت جنسی در رابطه بین خودکارآمدی جنسی و طلاق عاطفی نقش واسطهای دارد. بر اساس یافتههای پژوهش میتوان نقش قاطعیت جنسی و خودکارآمدی جنسی را در بروز و تداوم طلاق عاطفی تایید کرد. درنتیجه میتوان بیان کرد که با ارائه آموزشهای لازم به خانوادهها در جهت بهبود رفتارهای جنسی در زوجینی که مشکل طلاق عاطفی دارند میتوان تا حدودی طلاق عاطفی را کاهش داد.
محمد نریمانی؛ سعید رحیمی؛ مهرناز صداقت
چکیده
طلاق عاطفی از مهمترین آسیبهایی است که خانواده با آن مواجه بوده و مهمترین عامل از همگسیختگی خانواده است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش الگوهای ارتباطی خانواده و ساختار انگیزشی در پیشبینی طلاق عاطفی زوجین بود. یکصد و شصت و یک فرد متأهل (87 مرد و 74 زن) در این پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان پرسشنامه تجدیدنظر شده الگوهای ارتباطی (FCPQ-R)، پرسشنامه ...
بیشتر
طلاق عاطفی از مهمترین آسیبهایی است که خانواده با آن مواجه بوده و مهمترین عامل از همگسیختگی خانواده است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش الگوهای ارتباطی خانواده و ساختار انگیزشی در پیشبینی طلاق عاطفی زوجین بود. یکصد و شصت و یک فرد متأهل (87 مرد و 74 زن) در این پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان پرسشنامه تجدیدنظر شده الگوهای ارتباطی (FCPQ-R)، پرسشنامه دﻏﺪﻏﻪﻫﺎی ﺷﺨﺼﯽ (PCI) و مقیاس طلاق عاطفی (EDS) را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که طلاق عاطفی با ساختار انگیزشی انطباقی و الگوی ارتباطی گفت و شنود رابطه منفی و معنادار ولی با ساختار انگیزشی غیرانطباقی و الگوی ارتباطی همنوایی رابطه مثبت و معناداری دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد 45 درصد از واریانس طلاق عاطفی توسط متغیرهای ساختار انگیزشی و الگوهای ارتباطی خانواده تبیین میشود. بر اساس نتایج بهدست آمده میتوان بیان کرد که با ارائه آموزشهای لازم در جهت بهبود الگوهای ارتباطی خانواده و ساختار انگیزشی انطباقی زوجینی که مشکل طلاق عاطفی دارند یا متقاضی طلاق هستند میتوان طلاق عاطفی را کاهش داد.
ذبیحاله خان محمدی؛ سعیده بزازیان؛ مجتبی امیری مجد؛ محمد قمری
چکیده
طلاق عاطفی بهعنوان یکی از متغیرهای مؤثر در روابط فرازناشویی و طلاق قانونی تحت تأثیر عوامل مختلفی ازجمله نیازهای بنیادین روانشناختی، انتظارات زناشویی و عملکرد خانواده قرار دارد. پژوهش حاضر با هدف ارایه مدلی برای پیشبینی طلاق عاطفی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی، انتظارات زناشویی و عملکرد خانواده انجام شد. بدین منظور از بین ...
بیشتر
طلاق عاطفی بهعنوان یکی از متغیرهای مؤثر در روابط فرازناشویی و طلاق قانونی تحت تأثیر عوامل مختلفی ازجمله نیازهای بنیادین روانشناختی، انتظارات زناشویی و عملکرد خانواده قرار دارد. پژوهش حاضر با هدف ارایه مدلی برای پیشبینی طلاق عاطفی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی، انتظارات زناشویی و عملکرد خانواده انجام شد. بدین منظور از بین کلیه زنان متاهل شرکتکننده در کلاسهای آموزش خانواده در شهر ابهر که در محدوده سنی 50- 25 قرار داشتند، 248 نفر انتخاب شدند. از شرکتکننده ها خواسته شد مقیاس نیازهای بنیادین روانشناختی (BNSG-S)، ابزار سنجش خانواده (FAD)، پرسشنامههای انتظارات زناشویی (MEQ) و طلاق عاطفی (EDQ) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین نیازهای بنیادین روانشناختی و انتظارات زناشویی با طلاق عاطفی همبستگی منفی و بین عملکرد خانواده و طلاق عاطفی همبستگی مثبت وجود دارد. همچنین رابطه نیازهای بنیادین روانشناختی و عملکرد خانواده منفی و معنادار بود. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که نیازهای بنیادین روانشناختی بهطور غیرمستقیم از طریق عملکرد خانواده بر طلاق عاطفی تأثیر دارد. انتظارات زناشویی هم بهطور مستقیم و هم بهطور غیرمستقیم از طریق عملکرد خانواده بر طلاق عاطفی تاثیرگذار بود. همچنین مشخص شد که عملکرد خانواده بر طلاق عاطفی تأثیر دارد. بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که رابطه نیازهای بنیادین روانشناختی و انتظارات زناشویی با طلاق عاطفی یک رابطه خطی نیست و عملکرد خانواده میتواند در این رابطه نقش واسطهای داشته باشد.
منصور سودانی؛ سهیلا کریمی؛ خدیجه شیرالینیا
دوره 3، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 83-92
چکیده
چکیده: یکی از مهمترین آسیبهای خانوادگی طلاق است؛ اما آمار رسمی طلاق بهطور کامل نشاندهنده میزان ناکامی همسران در زندگی زناشویی نیست؛ زیرا در کنار آن، آمار بزرگتری به طلاقهای عاطفی اختصاص دارد. طلاق عاطفی نوعی نابهنجاری در نظام خانواده است که اگرچه به جدایی زوجین منجر نمیشود و بنا به دلایلی زن و شوهر همچنان در کنار هم زندگی ...
بیشتر
چکیده: یکی از مهمترین آسیبهای خانوادگی طلاق است؛ اما آمار رسمی طلاق بهطور کامل نشاندهنده میزان ناکامی همسران در زندگی زناشویی نیست؛ زیرا در کنار آن، آمار بزرگتری به طلاقهای عاطفی اختصاص دارد. طلاق عاطفی نوعی نابهنجاری در نظام خانواده است که اگرچه به جدایی زوجین منجر نمیشود و بنا به دلایلی زن و شوهر همچنان در کنار هم زندگی میکنند، اما زندگی زناشویی آنها فاقد عشق، مصاحبت و دوستی است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی مشاوره با تأکید بر نظریه انتخاب در کاهش طلاق عاطفی زوجین بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهر اهواز بود که از بین آنها 3 زوج بهعنوان نمونه انتخاب شد. در پژوهش حاضر از طرح آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه استفاده شد. برنامه درمانی مشاوره با تأکید بر نظریه انتخاب طی 8 جلسه هفتگی 90 دقیقهای به صورت زوجی اجرا شد و پس از خاتمه درمان نیز پیگیری با فاصله یک ماهه صورت گرفت. شرکتکنندگان در مراحل پایه، درمان و پیگیری به مقیاس طلاق عاطفی (EDS) پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد که مشاوره با تأکید بر نظریه انتخاب موجب کاهش طلاق عاطفی زوجین میشود. بر این اساس، رویکرد درمانی مشاوره با تأکید بر نظریه انتخاب در کاهش طلاق عاطفی از کارایی لازم برخوردار است و زوجدرمانگران میتوانند از این مدل در کار با زوجین بهمنظور افزایش صمیمیت عاطفی زوجین استفاده کنند.