زینب محمدی؛ فرهاد اصغری؛ عبدالناصر جوان مجرد
چکیده
کیفیت زندگی جنسی بهعنوان یکی از مؤلفههای مرتبط با زندگی زناشویی میتواند تحت تأثیر عوامل روانشناختی و جنسی همچون بهزیستی ذهنی و خودکارآمدی جنسی باشد. همچنین بهزیستی ذهنی میتواند بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بر کیفیت زندگی جنسی اثرگذار باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکارآمدی جنسی در ارتباط بین بهزیستی ذهنی و کیفیت ...
بیشتر
کیفیت زندگی جنسی بهعنوان یکی از مؤلفههای مرتبط با زندگی زناشویی میتواند تحت تأثیر عوامل روانشناختی و جنسی همچون بهزیستی ذهنی و خودکارآمدی جنسی باشد. همچنین بهزیستی ذهنی میتواند بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بر کیفیت زندگی جنسی اثرگذار باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکارآمدی جنسی در ارتباط بین بهزیستی ذهنی و کیفیت زندگی جنسی زنان بود. روش پژوهش حاضر همبستگی است و از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر را زنان متأهل شهر رشت در سال 1401 تشکیل میدهند. در پژوهش حاضر 250 نفر با استفاده از روش نمونهگیری داوطلبانه انتخاب شدند و به پرسشنامه کیفیت زندگی جنسی، مقیاس بهزیستی ذهنـی و پرسشنامه خودکارآمدی جنسی پاسخ دادند. دادههای جمعآوریشده با استفاده از نرمافزارهای Spss و Amos تجزیهوتحلیل شدند. یافتههای پژوهش نشان داد که تمامی شاخصهای مدل از برازش معتبر برخوردار هستند (46/2=X2/df، 01/0=RMSEA، 99/0=GFI، 97/0=AGFI، 99/0=NFI، 99/0=IFI، 99/0=TLI، 99/0=CFI) و خودکارآمدی جنسی در ارتباط بین بهزیستی ذهنی و کیفیت زندگی جنسی زنان نقش میانجی دارد (01/۰>P، 14/0=β). یافتههای پژوهش نشانگر نقش میانجی خودکارآمدی جنسی در ارتباط بین بهزیستی ذهنی و کیفیت زندگی جنسی زنان است، بنابراین با افزایش بهزیستی ذهنی و خودکارآمدی جنسی میتوان کیفیت زندگی جنسی زنان را بهبود داد و درنتیجه عملکرد خانواده نیز به صورت مثبت ارتقا پیدا میکند.
سید جواد سیفی قوزلو؛ اسماعیل صدری دمیرچی؛ علی رضایی شریف؛ علی شیخ الاسلامی
چکیده
پژوهش حاضر به منظور مقایسهی تاثیر درمانهای مبتنی بر بازسازی عاطفی و هیجانمدار بر بخشش و بهزیستی روانی در زنان متقاضیِ طلاق با سابقه ازدواج زودهنگام انجام گرفت. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعهی آماری شامل تمام زنان متقاضی طلاق با سابقهی ازدواج زودهنگام در شهر اردبیل در سال 1399 ...
بیشتر
پژوهش حاضر به منظور مقایسهی تاثیر درمانهای مبتنی بر بازسازی عاطفی و هیجانمدار بر بخشش و بهزیستی روانی در زنان متقاضیِ طلاق با سابقه ازدواج زودهنگام انجام گرفت. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعهی آماری شامل تمام زنان متقاضی طلاق با سابقهی ازدواج زودهنگام در شهر اردبیل در سال 1399 بودند. شرکتکنندگان با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل قرار گرفتند و در هشت جلسهی 90 دقیقهای یکبار در هفته در هر درمان شرکت کردند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس بخشودگی بین فردی (IF-25) و مقیاس بهزیستی روانی ریف (1989) استفاده شد. سپس دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها نشان داد که درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی و هیجان-مدار هر دو بر افزایش میزان بخشش و بهزیستی روانی در زنان متقاضی طلاق موثر بودند؛ اما تاثیر درمان بازسازی عاطفی نسبت به درمان هیجان مدار به طور معناداری بیشتر بود. با توجه به پایین بودن میزان بخشش و بهزیستی روانی در زنان متقاضی طلاق، می-توان از درمانهای بازسازی عاطفی و هیجان مدار جهت بهبود میزان بخشش و بهزیستی روانی در زنان متقاضی طلاق بهره برد.
کبری جانبازفریدونی؛ سعیده بزازیان؛ مهدی پور اصغر؛ جعفر پویامنش
چکیده
تصویر ذهنی از بدن و رضایت زناشویی یکی از مهم ترین مسائل روانشناختی زنان است. نگرش منفی یا مثبت زنان نسبت به تصویر ذهنی از بدن خود بر روابط زناشویی آنان تاثیر دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی هیپنوتیزم درمانی شناختی بر تصویر بدنی و رضایت زناشویی زنان بود. روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون ـ پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل ...
بیشتر
تصویر ذهنی از بدن و رضایت زناشویی یکی از مهم ترین مسائل روانشناختی زنان است. نگرش منفی یا مثبت زنان نسبت به تصویر ذهنی از بدن خود بر روابط زناشویی آنان تاثیر دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی هیپنوتیزم درمانی شناختی بر تصویر بدنی و رضایت زناشویی زنان بود. روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون ـ پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان مراجعه کننده به مرکز مشاوره التیام بابلسر بود و تعداد 22 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (هر کدام 11 نفر). ابزار پژوهش مقیاس تصویر بدنی لیتلتون (BICI) و رضایت زناشویی انریچ (ESQ-47) بود. داده ها با استفاده از روش کوواریانس تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که هیپنوتیزم درمانی شناختی در افزایش رضایت زناشویی (001/0P<92/17=F) و وبهبود تصویر بدن (005/0P<962/8=F) زنان موثر می باشد. نتیجه گیری می شود که به روش هیپنوتیزم درمانی شناختی می توان از طریق حذف باورهای نادرست، به افزایش دقت و تمرکز، آگاهی و به تبع آن به افزایش رضایت زناشویی و اصلاح تصویر بدنی زنان اقدام نمود.
ماریا غائبی پناه؛ فرناز کشاورزی ارشدی
چکیده
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه سبک های عشق ورزی و تحریف های شناختی با طلاق عاطفی در زنان بود. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی زنان متاهل منطقه 2 شهر تهران در سال 1398 بودند که در دامنه سنی 35 الی 50 سال قرار داشتند. برای انجام این پژوهش، تعداد 150 نفر از طریق روش نمونه گیری دردسترس و براساس معیارهای ورود و ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه سبک های عشق ورزی و تحریف های شناختی با طلاق عاطفی در زنان بود. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی زنان متاهل منطقه 2 شهر تهران در سال 1398 بودند که در دامنه سنی 35 الی 50 سال قرار داشتند. برای انجام این پژوهش، تعداد 150 نفر از طریق روش نمونه گیری دردسترس و براساس معیارهای ورود و خروج انتخاب و از آنها خواسته شد نسبت به تکمیل پرسشنامههای طلاق عاطفی(EDQ)، مقیاس عشق استرنبرگ(SSL)، و تحریفهای شناختی بین فردی(ICDS) اقدام نمایند. در نهایت دادهها با روشهای همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که طلاق عاطفی با هرکدام از ابعاد سبکهای عشقورزی یعنی عشق صمیمانه، عشق شورآمیز و عشق متعهدانه رابطه منفی معنادار؛ و با هرکدام از ابعاد تحریفهای شناختی یعنی طرد در روابط بینفردی، انتظارات غیرواقعبینانه در روابط و سوءادراک در روابط بین فردی رابطه مثبت معنادار دارد. علاهبراین براساس نتایج دیگر پژوهش، از بین سبک های عشقورزی، "سبک متعهدانه"؛ و از بین تحریف های شناختی، "سوء ادراک در روابط بین فردی"، پیشبینیکننده معنادار طلاق عاطفی در زنان بودند. بنابراین مشاوران و درمانگران می توانند با ارائه مداخلات و آموزشهای به موقع و مناسب در زمینه سبکهای عشقورزی و تحریف های شناختی احتمال بروز طلاق عاطفی را در زنان کاهش دهند.