رضا خجسته مهر؛ زهرا خرسندی؛ ذبیح الله عباسپور
چکیده
یافتن متغیرهای مؤثر در موفقیت ازدواج همواره مورد توجه مشاوران و رواندرمانگران بوده است. اخلاق رابطهای به اعتماد، عدالت، وفاداری، مسئولیتپذیری و استحقاق (شایستگی) در روابط اشاره دارد و منصفانه بودن روابط را تحت تأثیر قرار میدهد. دارای دو بعد عمودی (اخلاق در خانواده اصلی) و افقی (روابط بین همسران) است. هدف پژوهش حاضر تعیین اخلاق ...
بیشتر
یافتن متغیرهای مؤثر در موفقیت ازدواج همواره مورد توجه مشاوران و رواندرمانگران بوده است. اخلاق رابطهای به اعتماد، عدالت، وفاداری، مسئولیتپذیری و استحقاق (شایستگی) در روابط اشاره دارد و منصفانه بودن روابط را تحت تأثیر قرار میدهد. دارای دو بعد عمودی (اخلاق در خانواده اصلی) و افقی (روابط بین همسران) است. هدف پژوهش حاضر تعیین اخلاق رابطهای بهعنوان پیشبین موفقیت و شکست ازدواج زنان بود. جامعه موردمطالعه در پژوهش حاضر زنان متقاضی طلاق و عادی شهر اهواز بودند. نمونه پژوهش شامل 150 زن متقاضی طلاق و 150 زن عادی بودند که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. شرکتکنندگان مقیاس اخلاق رابطهای و پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی محقق ساخته را تکمیل کردند. در این پژوهش برای تحلیل دادهها از روش تحلیل ممیز استفاده شد. نتایج نشان داد که ترکیب خطی مؤلفههای اخلاق رابطهای در خانواده اصلی و مؤلفههای اخلاق رابطهای در روابط زناشویی پیشبین قوی موفقیت و شکست ازدواج زنان بود و روش تحلیل ممیز تفکیکی نشان داد که مؤلفههای عدالت و انصاف، وفاداری و استحقاق در خانواده اصلی و مؤلفههای عدالت و انصاف و وفاداری در روابط زناشویی هرکدام بهتنهایی موفقیت و شکست ازدواج را بهخوبی از هم تفکیک کردند؛ اما مؤلفه استحقاق در روابط زناشویی بهتنهایی قادر به تفکیک موفقیت و شکست ازدواج نبود. اخلاق رابطهای افقی نسبت به اخلاق رابطهای عمودی نیز قدرت پیشبین قویتری دارد؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که اخلاق رابطهای نقش تعیینکنندهای در پیشبینی کارکردهای خانواده و ماندگاری روابط زناشویی دارد. بر این اساس با توجه به تأثیر اخلاق رابطهای پیشنهاد میشود که متغیر مذکور در پایداری ازدواج مورد توجه قرار گیرد.
سید جواد سیفی قوزلو؛ اسماعیل صدری دمیرچی؛ علی رضایی شریف؛ علی شیخ الاسلامی
چکیده
پژوهش حاضر به منظور مقایسهی تاثیر درمانهای مبتنی بر بازسازی عاطفی و هیجانمدار بر بخشش و بهزیستی روانی در زنان متقاضیِ طلاق با سابقه ازدواج زودهنگام انجام گرفت. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعهی آماری شامل تمام زنان متقاضی طلاق با سابقهی ازدواج زودهنگام در شهر اردبیل در سال 1399 ...
بیشتر
پژوهش حاضر به منظور مقایسهی تاثیر درمانهای مبتنی بر بازسازی عاطفی و هیجانمدار بر بخشش و بهزیستی روانی در زنان متقاضیِ طلاق با سابقه ازدواج زودهنگام انجام گرفت. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعهی آماری شامل تمام زنان متقاضی طلاق با سابقهی ازدواج زودهنگام در شهر اردبیل در سال 1399 بودند. شرکتکنندگان با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل قرار گرفتند و در هشت جلسهی 90 دقیقهای یکبار در هفته در هر درمان شرکت کردند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس بخشودگی بین فردی (IF-25) و مقیاس بهزیستی روانی ریف (1989) استفاده شد. سپس دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها نشان داد که درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی و هیجان-مدار هر دو بر افزایش میزان بخشش و بهزیستی روانی در زنان متقاضی طلاق موثر بودند؛ اما تاثیر درمان بازسازی عاطفی نسبت به درمان هیجان مدار به طور معناداری بیشتر بود. با توجه به پایین بودن میزان بخشش و بهزیستی روانی در زنان متقاضی طلاق، می-توان از درمانهای بازسازی عاطفی و هیجان مدار جهت بهبود میزان بخشش و بهزیستی روانی در زنان متقاضی طلاق بهره برد.
حدیث ولی زاده؛ شیما پرندین
چکیده
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر طرحواره و زوج درمانی شناختی رفتاری بر طرحوارههای ناسازگار اولیه زنان متقاضی طلاق شهر کرمانشاه بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری را زنان متقاضی طلاق شهر کرمانشاه که در نیمه دوم سال 1400 به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند، تشکیل داده است. ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر طرحواره و زوج درمانی شناختی رفتاری بر طرحوارههای ناسازگار اولیه زنان متقاضی طلاق شهر کرمانشاه بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری را زنان متقاضی طلاق شهر کرمانشاه که در نیمه دوم سال 1400 به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند، تشکیل داده است. از بین آنان که بصورت داوطلبانه و از طریق فراخوان جهت شرکت در این دوره ثبت نام کرده بودند 45 نفر به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل بر اساس معیار ورود و خروج پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ی طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (YSQ-SF) بود. مداخلات دو گروه به صورت گروهی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای و دو بار در هفته اجرا شد. دادهها با نرمافزار SPSS-26 و آزمونهای آماری تحلیل کواریانس تک متغیری و آزمون تعقیبی بنفرونی با مقدار احتمال 05/0 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که زوج درمانی مبتنی بر طرحواره و زوج درمانی شناختی رفتاری نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری بر طرحواره های ناسازگار اولیه زنان متقاضی طلاق اثربخش بوده اند (05/0P<). همچنین تفاوت معناداری بین دو درمان مشاهده نشد (1=P). با توجه به نتایج پژوهش میتوان گفت از این روشهای درمانی میتواند در در محیطهای مشاوره و روان درمانی خانواده استفاده کرد.
گلناز امامی؛ منصوره السادات صادقی؛ لیلی پناغی
چکیده
امروزه ازدواج مجدد به شکل رایجی از ازدواج تبدیل شده است. ازدواج مجدد پدیدهای است که نه تنها یک زوج و خانواده را درگیر میکند، بلکه چندین زوج و خانواده را بنا به موقعیت و نقشهای افراد درگیر میکند. هدف از این پژوهش، بررسی تجربه زیسته افراد متاهل در ازدواج مجدد، پس از طلاق بود. این پژوهش، پژوهشی کیفی بود و به روش پدیدارشناسی با رویکرد ...
بیشتر
امروزه ازدواج مجدد به شکل رایجی از ازدواج تبدیل شده است. ازدواج مجدد پدیدهای است که نه تنها یک زوج و خانواده را درگیر میکند، بلکه چندین زوج و خانواده را بنا به موقعیت و نقشهای افراد درگیر میکند. هدف از این پژوهش، بررسی تجربه زیسته افراد متاهل در ازدواج مجدد، پس از طلاق بود. این پژوهش، پژوهشی کیفی بود و به روش پدیدارشناسی با رویکرد توصیفی انجام شد. مشاکتکنندگان به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. با 12 نفر، 7 زن و 5 مرد، که پس از طلاق ازدواج مجدد کردهاند، مصاحبه عمقی نیمه ساختار یافته انجام شد. برای تحلیل دادهها از روش کلایزی استفاده شد. 8 مضمون اصلی "عوامل تشویق کننده برای ازدواج مجدد"، "انتخاب همسر جدید"، "امید به زندگی بهتر"، "زندگی دوستانه و صمیمانه در ازدواج مجدد"، "احساس عشق و خشنودی"، "تغییرات فردی در ازدواج مجدد"، "چالشهای مرتبط با ازدواج مجدد و طلاق مجدد" بدست آمد. تحلیل نتایج بدست آمده نشان داد که جنبههای مختلف ازدواج مجدد افراد تا حد بسیاری تحت تاثیر ازدواج پیشین آنها میباشد. از ابتدای تصمیمگیری برای ازدواج مجدد و انتخاب همسر جدید تا چگونگی حل تعارضات و بحث کردن در ازدواج مجدد، همگی تحت تاثیر ازدواج پیشین افراد میباشد. در واقع افراد در ازدواج مجدد، ازدواج اول خود را ملاک قرار میدهند و از هر آنچه که شبیه به ازدواج پیشین آنها میباشد، فاصله میگیرند. افراد در ازدواج مجدد به دنبال ازدواجی می باشند که ویژگیهای منفی ازدواج اول را نداشته باشد و حتی توانایی جبران کمبودهای آن را نیز داشته باشد.
ویدا آذری؛ کبری کاظمیان مقدم؛ مهناز مهرابیزاده هنرمند
چکیده
طلاق، عاملی خطرساز در بسیاری از اشکال ناکارآمدی و آسیبشناسی روانی در خانوادهها است. خودسرکوبگری و ناتوانی در برقراری صمیمیت هیجانی زوجها میتواند زمینهساز بروز مشکلات و تقاضا برای طلاق شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت (CFT) بر خودسرکوبگری و صمیمیت هیجانی زنان متقاضی طلاق انجام شد. روش پژوهش نیمه ...
بیشتر
طلاق، عاملی خطرساز در بسیاری از اشکال ناکارآمدی و آسیبشناسی روانی در خانوادهها است. خودسرکوبگری و ناتوانی در برقراری صمیمیت هیجانی زوجها میتواند زمینهساز بروز مشکلات و تقاضا برای طلاق شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت (CFT) بر خودسرکوبگری و صمیمیت هیجانی زنان متقاضی طلاق انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زنان متقاضی طلاق شهر بهبهان در سال 1398 بودند. حجم نمونه پژوهش حاضر شامل 30 نفر (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) بود که با توجه به ملاکهای ورود به مطالعه انتخاب شدند. گروه آزمایش مداخله آموزشی را طی دو ماه و نیم در 8 جلسه 90 دقیقهای دریافت نمودند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه ارزیابی شخصی صمیمیت در روابط ((PAIR و مقیاس خودسرکوبگری (STSS) استفاده شد. یافتهها نشان داد که بین گروههای آزمایش و کنترل از نظر خودسرکوبگری و صمیمیت هیجانی تفاوت معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر درمان مبتنی بر شفقت باعث افزایش صمیمیت هیجانی و کاهش خودسرکوبگری شد. منطبق با یافتههای پژوهش حاضر میتوان درمان مبتنی بر شفقت را بهعنوان یک روش کارآمد جهت افزایش صمیمیت هیجانی و کاهش خودسرکوبگری زنان متقاضی طلاق پیشنهاد داد.
عزتاله قدمپور؛ لیلا حیدریانی؛ مهدی برزگربفرویی؛ غفار نصیریهانیس
دوره 5، شماره 1 ، شهریور 1397، ، صفحه 71-82
چکیده
هدف پژوهش حاضر مقایسه دلبستگی به والدین، دانش و نگرش جنسی و نگرش نسبت به انتخاب همسر در دانشآموزان خانوادههای طلاق و عادی بود. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع علی- مقایسهای بود. جامعهی آماری این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان دختر دبیرستانی شهر خرمآباد در سال تحصیلی 97-1396 بود. تعداد 180 دانش آموز دختر (90 دانش آموز خانواده طلاق ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر مقایسه دلبستگی به والدین، دانش و نگرش جنسی و نگرش نسبت به انتخاب همسر در دانشآموزان خانوادههای طلاق و عادی بود. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع علی- مقایسهای بود. جامعهی آماری این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان دختر دبیرستانی شهر خرمآباد در سال تحصیلی 97-1396 بود. تعداد 180 دانش آموز دختر (90 دانش آموز خانواده طلاق و 90 دانش آموز خانواده عادی) در این پژوهش شرکت کردند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای دلبستگی به والدین (IPPA- R)، دانش و نگرش جنسی (SKAS) و نگرش نسبت به انتخاب همسر (ARMSS) استفاده شد. نتایج نشان داد که بین گروههای طلاق و عادی از نظر میزان دلبستگی به والدین، نگرش جنسی و نگرش نسبت به انتخاب همسر با یکدیگر تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 p < /span> <)، به نحوی که میزان دلبستگی به والدین، نگرش جنسی و نگرش نسبت به انتخاب همسر در دانشآموزان خانوادههای عادی بیشتر از دانشآموزان خانوادههای طلاق بود، اما از لحاظ متغیر دانش جنسی تفاوت معناداری میان دو گروه ملاحظه نشد. بر اساس نتایج این پژوهش پیشنهاد میشود که نتایج اینگونه تحقیقات در اختیار مراکز و سازمانهای مختلف مربوطه قرار گیرد تا آنها بتوانند بر اساس نتایج پژوهش، برنامهریزی مناسبی داشته باشند.
جمیله نبوی حصار؛ مختار عارفی؛ ناصر یوسفی
دوره 4، شماره 2 ، اسفند 1396، ، صفحه 43-60
چکیده
آشفتگی زندگی زناشویی زوجین و افزایش طلاق موجب آسیبهای عمدهای به فرزندان طلاق، اشخاص مطلقه، خانوادهها و جامعه میشود؛ بنابراین آزمودن و مقایسه شیوههای مؤثر رویارویی با افزایش طلاق بسیار حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اثربخشی خانوادهدرمانی مبتنی بر دیدگاه نظامهای خانوادگی بوئن و معنادرمانی بر کیفیت زناشویی ...
بیشتر
آشفتگی زندگی زناشویی زوجین و افزایش طلاق موجب آسیبهای عمدهای به فرزندان طلاق، اشخاص مطلقه، خانوادهها و جامعه میشود؛ بنابراین آزمودن و مقایسه شیوههای مؤثر رویارویی با افزایش طلاق بسیار حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اثربخشی خانوادهدرمانی مبتنی بر دیدگاه نظامهای خانوادگی بوئن و معنادرمانی بر کیفیت زناشویی (سازشیافتگی زناشویی) و میل به طلاق مراجعین خواستار طلاق انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر، مراجعین خواستار طلاق مراکز مشاوره سنندج در پاییز و زمستان 1396 بودند. 36 آزمودنی زن و مرد، انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر گروه 12 نفر) گمارده شدند. دادهها با پرسشنامه میل به طلاق (DTQ) و مقیاس بازنگریشده کیفیت زناشویی (RDAS) بهدست آمد. گروههای آزمایش جداگانه در هشت نشست هفتگی یکساعتی خانوادهدرمانی مبتنی بر دیدگاه نظامهای خانواده بوئن و معنادرمانی شرکت کردند. نتایج آزمون اندازهگیریهای مکرر نشان داد تأثیر خانوادهدرمانی مبتنی بر معنادرمانی و تأثیر دیدگاه نظامهای خانوادگی بوئن بر افزایش تراز کیفیت زناشویی و مؤلفههای آن (توافق، رضایت و انسجام زوجی) و کاهش میل به طلاق، باثبات و معنادار بود. نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد خانوادهدرمانی مبتنی بر معنادرمانی، بیشتر بر کاهش میل به طلاق اثر داشته تا بر افزایش کیفیت زناشویی و خانوادهدرمانی مبتنی بر دیدگاه نظامهای خانواده بوئن، بیشتر بر افزایش کیفیت زناشویی اثر داشته تا بر کاهش میل به طلاق.
سیده عاطفه حسینی یزدی؛ علی مشهدی؛ سید علی کیمیایی؛ زهرا عاصمی
دوره 2، شماره 1 ، آبان 1394، ، صفحه 3-14
چکیده
طلاق یکی از استرسزاترین رویدادهای زندگی برای والدین و کودکان است. طلاق والدین مشتمل بر مجموعه وسیعی از تغییرات و سازماندهیهای مجدد خانواده است که در طول زمان بر سازگاری کودک تاثیر میگذارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه مداخلهای ویژه کودکان طلاق (CODIP < span dir="RTL">) بر کاهش مشکلات درونی سازی و برونیسازی شده این کودکان ...
بیشتر
طلاق یکی از استرسزاترین رویدادهای زندگی برای والدین و کودکان است. طلاق والدین مشتمل بر مجموعه وسیعی از تغییرات و سازماندهیهای مجدد خانواده است که در طول زمان بر سازگاری کودک تاثیر میگذارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه مداخلهای ویژه کودکان طلاق (CODIP < span dir="RTL">) بر کاهش مشکلات درونی سازی و برونیسازی شده این کودکان انجام شد. در این پژوهش آزمایشی که از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود، تعداد 25 کودک (13 نفر گروه آزمایش، 12 نفر گروه کنترل) 10 تا 12 ساله از خانوادههای طلاق شهرستان کاشمر شرکت کردند. برای گروه آزمایش 15 جلسه برنامه مداخلهای ویژه کودکان طلاق طی 5 هفته متوالی و سه روز در هفته برگزار شد و گروه کنترل مداخلهای دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامه فهرست رفتاری کودکان (CBCL) بود. نتایج پژوهش نشان داد که برنامه مداخلهای ویژه کودکان طلاق تاثیری معنادار بر کاهش مشکلات برونیسازی شده کودکان طلاق داشت؛ اما بر کاهش مشکلات درونیسازی شده آنها تاثیر معناداری نداشت. از آنجاییکه کودکان طلاق همواره در معرض خطر مشکلات رفتاری بیشتری هستند، بنابراین توجه به مداخلات گروهی و آموزش مهارتهای حل مساله، در چگونگی برخورد کودکان با پدیده طلاق و توانمندسازی آنها در برابر چالشهای زندگی از جایگاه ویژهای برخوردار است. مهارتهای آموزش داده شده در جلسات، علاوه بر کاهش برخی مشکلات رفتاری، بهگونهای است که کودکان و والدین آنها میتوانند بهراحتی آنها را در موقعیتهای زندگی واقعی اجرا کنند و از اثرات مثبت آن سود ببرند.
منصوره السادات صادقی؛ رامین هاشمی گشنیگانی؛ هاجر فلاحزاده
دوره 2، شماره 1 ، آبان 1394، ، صفحه 39-48
چکیده
: عدم تطابق بین خود واقعی ادراک شده فرد و آنچه به عنوان استانداردها برای خویش در نظر میگیرد، پیامدهای ناخوشایند روانی و عاطفی ایجاد میکند، از جمله اینکه میتواند شکلگیری و حفظ روابط زوجی و رضایت از زندگی را تحت تاثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه ناهمخوانی خودها در بین افراد متقاضی و غیرمتقاضی طلاق انجام شد. به منظور ...
بیشتر
: عدم تطابق بین خود واقعی ادراک شده فرد و آنچه به عنوان استانداردها برای خویش در نظر میگیرد، پیامدهای ناخوشایند روانی و عاطفی ایجاد میکند، از جمله اینکه میتواند شکلگیری و حفظ روابط زوجی و رضایت از زندگی را تحت تاثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه ناهمخوانی خودها در بین افراد متقاضی و غیرمتقاضی طلاق انجام شد. به منظور دستیابی به این هدف، 122 فرد متقاضی طلاق (77 زن، 45 مرد) و 115 فرد غیرمتقاضی (76 زن، 39 مرد) به پرسشنامه ناهمخوانی خودها (ISDI) پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد ناهماهنگی خودها در افراد متقاضی طلاق بالاتر از افراد غیر متقاضی طلاق است؛ همچنین بین دو گروه در ناهمخوانی خود واقعی/ بایدی شخصی، خود واقعی/ نامطلوب شخصی، خود واقعی/ بایدی دیگران و خود واقعی/ نامطلوب دیگران تفاوت معنادار وجود دارد. براساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت فاصله بین خودها و واقعیتهای موجود میتواند موجبات نارضایتی زوجین را فراهم آورد. به عبارت دیگر هر فردی بر اساس الگوهای خاصی از ناهمخوانی بین جنبههایی از خود، پیامدهای هیجانی متفاوتی را ادراک میکند، بهطوری که مقایسه بین خودها و تعارضات خود میتواند مشکلاتی را برای زوجین ایجاد کند و بر میزان رضایت زناشویی آنها تاثیرگذار باشد تا جایی که منجر به انحلال روابط زناشویی شود.