محمدعلی بشارت
چکیده
زوجدرمانی بهعنوان درمان ترجیحی آشفتگیها و مشکلات متداول در روابط بین زوجین، شناخته شده است. مدلهای مختلف زوجدرمانی با هدف مشترک درمان آشفتگیهای ارتباطی زوجین پا به عرصه گذاشتهاند، گرچه همچنان با رویکردی جامع و کارآمد فاصله دارند. این مقاله دو هدف اصلی دارد: هدف اول، معرفی اصول و فنون یک مدل جدید زوجدرمانی، ...
بیشتر
زوجدرمانی بهعنوان درمان ترجیحی آشفتگیها و مشکلات متداول در روابط بین زوجین، شناخته شده است. مدلهای مختلف زوجدرمانی با هدف مشترک درمان آشفتگیهای ارتباطی زوجین پا به عرصه گذاشتهاند، گرچه همچنان با رویکردی جامع و کارآمد فاصله دارند. این مقاله دو هدف اصلی دارد: هدف اول، معرفی اصول و فنون یک مدل جدید زوجدرمانی، موسوم به زوجدرمانی پارادوکسی یا زوجدرمانی به روش PTC است؛ هدف دوم، سنجش اثربخشی مدل زوجدرمانی به روش PTC بر مشکلات زناشویی است. در این پژوهش، یک زن و شوهر در یک دوره زوجدرمانی به روش PTC شرکت کردند. ارزیابی شاخصهای بالینی و نتایج درمان بر اساس مقیاس سلامت روانی (MHI-28)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS) و مقیاس درجهبندی ذهنی نتایج درمان (TOSRS) قبل از شروع درمان، در انتهای جلسات درمان و در مراحل پیگیری 2 و 4 ساله صورت گرفت. نتایج نشان داد که نمره بهزیستی روانشناختی زوجین افزایش و نمره درماندگی روانشناختی و مشکلات ارتباطی آنها کاهش قابلملاحظه داشته است. ارزشیابی نتایج درمان نیز نشان داد که درمان کاملا موفقیتآمیز بوده است. بر اساس ارزیابیهای زوجین، میزان پیشرفت و بهبودی حاصل از زوجدرمانی به روش PTC در پایان درمان برای زن 90% و برای شوهر 95% برآورد شد. نتایج پیگیری مرحله اول و دوم، به ترتیب پس از دو سال و چهار سال نشان داد که تغییرات رضایتبخش درمانی در حد 90% برای زوجین از ثبات و استمرار برخوردار بوده و بازگشتی هم گزارش نشد. این نتایج، تاثیرات درمانی عمیق و پایدار مدل زوجدرمانی به روش PTC را در کوتاهترین زمان ممکن تایید میکند. مکانیسمهای تاثیرگذاری "برنامهزمانی مدیریت نوبتی" و "برنامه گفتگوی دوجانبه پارادوکسی"، به عنوان دو فن اصلی زوجدرمانی به روش PTC، و انطباق آنها با نتایج درمان زوجین در این مقاله شرح داده شده است. مدل زوجدرمانی به روش PTC، بهعنوان رویکردی بسیار کوتاه مدت، ساده، تاثیرگذار و کارآمد و در عینحال اقتصادی برای درمان آشفتگیها و مشکلات زوجین معرفی و پیشنهاد میشود. زوجدرمانی بهعنوان درمان ترجیحی آشفتگیها و مشکلات متداول در روابط بین زوجین، شناخته شده است. مدلهای مختلف زوجدرمانی با هدف مشترک درمان آشفتگیهای ارتباطی زوجین پا به عرصه گذاشتهاند، گرچه همچنان با رویکردی جامع و کارآمد فاصله دارند. این مقاله دو هدف اصلی دارد: هدف اول، معرفی اصول و فنون یک مدل جدید زوجدرمانی، موسوم به زوجدرمانی پارادوکسی یا زوجدرمانی به روش PTC است؛ هدف دوم، سنجش اثربخشی مدل زوجدرمانی به روش PTC بر مشکلات زناشویی است. در این پژوهش، یک زن و شوهر در یک دوره زوجدرمانی به روش PTC شرکت کردند. ارزیابی شاخصهای بالینی و نتایج درمان بر اساس مقیاس سلامت روانی (MHI-28)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS) و مقیاس درجهبندی ذهنی نتایج درمان (TOSRS) قبل از شروع درمان، در انتهای جلسات درمان و در مراحل پیگیری 2 و 4 ساله صورت گرفت. نتایج نشان داد که نمره بهزیستی روانشناختی زوجین افزایش و نمره درماندگی روانشناختی و مشکلات ارتباطی آنها کاهش قابلملاحظه داشته است. ارزشیابی نتایج درمان نیز نشان داد که درمان کاملا موفقیتآمیز بوده است. بر اساس ارزیابیهای زوجین، میزان پیشرفت و بهبودی حاصل از زوجدرمانی به روش PTC در پایان درمان برای زن 90% و برای شوهر 95% برآورد شد. نتایج پیگیری مرحله اول و دوم، به ترتیب پس از دو سال و چهار سال نشان داد که تغییرات رضایتبخش درمانی در حد 90% برای زوجین از ثبات و استمرار برخوردار بوده و بازگشتی هم گزارش نشد. این نتایج، تاثیرات درمانی عمیق و پایدار مدل زوجدرمانی به روش PTC را در کوتاهترین زمان ممکن تایید میکند. مکانیسمهای تاثیرگذاری "برنامهزمانی مدیریت نوبتی" و "برنامه گفتگوی دوجانبه پارادوکسی"، به عنوان دو فن اصلی زوجدرمانی به روش PTC، و انطباق آنها با نتایج درمان زوجین در این مقاله شرح داده شده است. مدل زوجدرمانی به روش PTC، بهعنوان رویکردی بسیار کوتاه مدت، ساده، تاثیرگذار و کارآمد و در عینحال اقتصادی برای درمان آشفتگیها و مشکلات زوجین معرفی و پیشنهاد میشود. زوجدرمانی بهعنوان درمان ترجیحی آشفتگیها و مشکلات متداول در روابط بین زوجین، شناخته شده است. مدلهای مختلف زوجدرمانی با هدف مشترک درمان آشفتگیهای ارتباطی زوجین پا به عرصه گذاشتهاند، گرچه همچنان با رویکردی جامع و کارآمد فاصله دارند. این مقاله دو هدف اصلی دارد: هدف اول، معرفی اصول و فنون یک مدل جدید زوجدرمانی، موسوم به زوجدرمانی پارادوکسی یا زوجدرمانی به روش PTC است؛ هدف دوم، سنجش اثربخشی مدل زوجدرمانی به روش PTC بر مشکلات زناشویی است. در این پژوهش، یک زن و شوهر در یک دوره زوجدرمانی به روش PTC شرکت کردند. ارزیابی شاخصهای بالینی و نتایج درمان بر اساس مقیاس سلامت روانی (MHI-28)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS) و مقیاس درجهبندی ذهنی نتایج درمان (TOSRS) قبل از شروع درمان، در انتهای جلسات درمان و در مراحل پیگیری 2 و 4 ساله صورت گرفت. نتایج نشان داد که نمره بهزیستی روانشناختی زوجین افزایش و نمره درماندگی روانشناختی و مشکلات ارتباطی آنها کاهش قابلملاحظه داشته است. ارزشیابی نتایج درمان نیز نشان داد که درمان کاملا موفقیتآمیز بوده است. بر اساس ارزیابیهای زوجین، میزان پیشرفت و بهبودی حاصل از زوجدرمانی به روش PTC در پایان درمان برای زن 90% و برای شوهر 95% برآورد شد. نتایج پیگیری مرحله اول و دوم، به ترتیب پس از دو سال و چهار سال نشان داد که تغییرات رضایتبخش درمانی در حد 90% برای زوجین از ثبات و استمرار برخوردار بوده و بازگشتی هم گزارش نشد. این نتایج، تاثیرات درمانی عمیق و پایدار مدل زوجدرمانی به روش PTC را در کوتاهترین زمان ممکن تایید میکند. مکانیسمهای تاثیرگذاری "برنامهزمانی مدیریت نوبتی" و "برنامه گفتگوی دوجانبه پارادوکسی"، به عنوان دو فن اصلی زوجدرمانی به روش PTC، و انطباق آنها با نتایج درمان زوجین در این مقاله شرح داده شده است. مدل زوجدرمانی به روش PTC، بهعنوان رویکردی بسیار کوتاه مدت، ساده، تاثیرگذار و کارآمد و در عینحال اقتصادی برای درمان آشفتگیها و مشکلات زوجین معرفی و پیشنهاد میشود.
محمد علی بشارت؛ رقیه خواصی؛ خاطره حمیدی؛ مهسا رجایی
چکیده
کمالگرایی معنوی/مذهبی، یکی از تعیینکنندههای سازگاری زوجین است. سلامت معنوی نیز که رابطهای قوی با کمالگرایی معنوی/مذهبی دارد، در تقویت سازگاری زوجین نقشی تعیینکننده ایفا میکند. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه کمالگرایی معنوی/مذهبی و سلامت معنوی با سطوح سازگاری زوجین بود. 307 زن و مرد متأهل (148 مرد، 159 زن) از جمعیت عمومی شهر تهران ...
بیشتر
کمالگرایی معنوی/مذهبی، یکی از تعیینکنندههای سازگاری زوجین است. سلامت معنوی نیز که رابطهای قوی با کمالگرایی معنوی/مذهبی دارد، در تقویت سازگاری زوجین نقشی تعیینکننده ایفا میکند. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه کمالگرایی معنوی/مذهبی و سلامت معنوی با سطوح سازگاری زوجین بود. 307 زن و مرد متأهل (148 مرد، 159 زن) از جمعیت عمومی شهر تهران در این پژوهش شرکت کردند. از شرکتکنندگان خواسته شد مقیاس کمالگرایی معنوی/مذهبی (SRPS)، مقیاس بهزیستی معنوی (SWBS)، مقیاس استحکام من (ESS) و پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS)، را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که کمالگرایی معنوی/مذهبی با سازگاری زوجین رابطه مثبت معنادار دارد. نتایج همچنین نشان داد که سلامت معنوی با سازگاری زوجین رابطه مثبت معنادار دارد. بر اساس نقش پیشبین تأیید شده در این پژوهش، میتوان کمالگرایی معنوی/مذهبی و سلامت معنوی را از تعیینکنندههای سازگاری زوجین دانست. یافتههای پژوهش همچنین وجود بعد جدیدی از کمالگرایی، یعنی کمالگرایی معنوی/مذهبی را متمایز از ابعاد کمالگرایی نامعنوی/نامذهبی تأیید میکنند. آموزش و تشویق کمالگرایی معنوی/مذهبی در چهارچوب نظامهای تربیتی از کودکی در خانواده و مدرسه، به تحقق دستاوردهای این نوع از کمالگرایی کمک میکند.
حسین صائمی؛ محمد علی بشارت؛ علی اصغر اصغرنژاد فرید
دوره 5، شماره 2 ، اسفند 1397، ، صفحه 39-52
چکیده
صمیمیت در ازدواج برای داشتن ارتباطات زناشویی و خانوادگی محکم ضروری است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی زوجدرمانی گاتمن و هیجانمحور بر صمیمیت زناشویی زوجین بود. بدین منظور از بین زوجینی که سال 1396در شهر شاهرود به مراکز مشاوره آرامش، افق و خانواده مراجعه کردند، تعداد 36 زوج انتخاب و بر اساس نمره پایینتر از میانگین در سازگاری زناشویی ...
بیشتر
صمیمیت در ازدواج برای داشتن ارتباطات زناشویی و خانوادگی محکم ضروری است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی زوجدرمانی گاتمن و هیجانمحور بر صمیمیت زناشویی زوجین بود. بدین منظور از بین زوجینی که سال 1396در شهر شاهرود به مراکز مشاوره آرامش، افق و خانواده مراجعه کردند، تعداد 36 زوج انتخاب و بر اساس نمره پایینتر از میانگین در سازگاری زناشویی (DAS) همتا شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل جایگزین و به پرسشنامه نیازهای صمیمیت باگاروزی (MINQ) در پیشآزمون و پسآزمون پاسخ دادند. یک گروه، 10 هفته زوجدرمانی گاتمن و گروه دیگر 9 هفته زوجدرمانی هیجانمحور را دریافت نمودند، در حالیکه گروه کنترل در لیست انتظار بودند. نتایج نشان داد که هر دو روش زوجدرمانی گاتمن و هیجانمحور بر صمیمیت زناشویی مؤثر است. همچنین بین دو گروه تفاوت معنادار وجود داشت. بدینصورت که گروه گاتمن در صمیمیت زناشویی موفقتر بودند. اگرچه تغییرات در همه مؤلفههای صمیمیت زناشویی در هر دو گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل معنادار بود اما این تفاوتها بین دو گروه آزمایش در 4 مؤلفه صمیمیت عاطفی، روانشناختی، جنسی، تفریحی- اجتماعی معنادار بود. بر اساس یافتههای این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که زوجدرمانی گاتمن در مقایسه با زوجدرمانی هیجانمحور بر صمیمیت زناشویی زوجین مؤثرتر است.
محمد علی بشارت؛ شراره عبداللهخانی؛ مسعود غلامعلی لواسانی
دوره 5، شماره 1 ، شهریور 1397، ، صفحه 3-16
چکیده
شناخت متغیرهای تأثیرگذار بر پدیدآیی اختلالهای جنسی اهمیت بسزایی دارد. آگاهی از شیوه عملکرد و رابطه این متغیرها با یکدیگر در حوزه پیشگیری و درمان اختلالهای جنسی میتواند بهزیستی زندگی زوجی را بهبود بخشد و هزینههای تحمیلشده روانشناختی و جامعهشناختی آن را کاهش دهد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای دشواری تنظیم هیجان در ...
بیشتر
شناخت متغیرهای تأثیرگذار بر پدیدآیی اختلالهای جنسی اهمیت بسزایی دارد. آگاهی از شیوه عملکرد و رابطه این متغیرها با یکدیگر در حوزه پیشگیری و درمان اختلالهای جنسی میتواند بهزیستی زندگی زوجی را بهبود بخشد و هزینههای تحمیلشده روانشناختی و جامعهشناختی آن را کاهش دهد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای دشواری تنظیم هیجان در رابطه بین آسیبهای دلبستگی و اختلالهای جنسی بود. چهارصد و پنجاه نفر (227 زن، 223 مرد) دارای اختلال جنسی در این پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان مقیاس دلبستگی بزرگسال (AAI)، مقیاس دشواری تنظیم هیجان (DERS) و پرسشنامه وضعیت جنسی گلومبک-راست (GRISS) را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد که آسیبهای دلبستگی با اختلالهای جنسی و دشواری تنظیم هیجان رابطه مثبت معنادار داشتند. دشواری تنظیم هیجان نیز با اختلالهای جنسی رابطه مثبت معنادار داشت. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که دشواری تنظیم هیجان در رابطه بین آسیبهای دلبستگی و اختلالهای جنسی نقش واسطهای دارد. بر اساس یافتههای پژوهش میتوان نقش دلبستگی ایمن و تأثیر آن بر مکانیسم تنظیم هیجان و در نتیجه بر عملکرد جنسی را تأیید کرد. استفاده از این یافتهها در زمینه پیشگیری از اختلالهای جنسی و درمان اختلالهای جنسی زوجین از دستاوردهای عملی این پژوهش محسوب میشود.
محمد علی بشارت؛ طیبه میرزایی؛ مسعود غلامعلی لواسانی؛ مرتضی نقیپور
دوره 4، شماره 2 ، اسفند 1396، ، صفحه 3-18
چکیده
چکیده: رضایت زناشویی از عواملی است که موجب رضایت و خشنودی در زندگی میشود. شناسایی متغیرهای تأثیرگذار بر رضایت زناشویی، برای کمک به حفظ ازدواج بسیار لازم و کمککننده است. مطالعات نشان میدهند که دانش و نگرش جنسی و عواطف مثبت و منفی میتوانند به شکلهای مختلف رضایت زناشویی را تحت تاثیر قرار دهند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیلکننده ...
بیشتر
چکیده: رضایت زناشویی از عواملی است که موجب رضایت و خشنودی در زندگی میشود. شناسایی متغیرهای تأثیرگذار بر رضایت زناشویی، برای کمک به حفظ ازدواج بسیار لازم و کمککننده است. مطالعات نشان میدهند که دانش و نگرش جنسی و عواطف مثبت و منفی میتوانند به شکلهای مختلف رضایت زناشویی را تحت تاثیر قرار دهند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیلکننده عواطف مثبت و منفی در رابطه بین دانش و نگرش جنسی با رضایت زناشویی بود. برای دستیابی به این هدف، 300 افغانستانی متاهل (148 مرد، 137 زن، 15 نفر نامشخص) ساکن شهر کابل در این پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان مقیاس دانش و نگرش جنسی (SKAS)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبک- راست (GRIMS) و مقیاس عواطف مثبت و منفی (PANAS) را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد که دانش و نگرش جنسی با رضایت زناشویی رابطه مثبت معنادار دارد. عواطف مثبت و عواطف منفی نیز با رضایت زناشویی به ترتیب رابطه مثبت و منفی معنادار داشتند. همچنین بر اساس یافتههای پژوهش، عواطف منفی رابطه بین نگرش جنسی و رضایت زناشویی را تعدیل کرد، اما رابطه بین دانش جنسی و رضایت زناشویی را تعدیل نکرد. نقش تعدیلکننده عواطف مثبت در این رابطه معنادار نبود. بر اساس یافتههای این پژوهش، نتیجه گرفته میشود که دستهای از عواطف نقش تعیینکننده در رابطه بین دانش و نگرش جنسی و رضایت زناشویی دارند. شناسایی این دسته از عواطف و پیشگیری از تشدید آنها، نقشی تاثیرگذار بر رضایت زوجین و روابط خانوادگی خواهد داشت.
محمدعلی بشارت؛ میترا کامران
دوره 4، شماره 1 ، شهریور 1396، ، صفحه 3-16
چکیده
چکیده: تعاملهای بین اعضای خانواده در کودکی، بهویژه رابطه والدین- کودک، بر چگونگی رفتار افراد در روابط بینشخصی در بزرگسالی تأثیر میگذارد. کیفیت روابط زوجین از سبکهای والدگری و مشکلات بینشخصی برخاسته از آنها تأثیر میپذیرد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای مشکلات بینشخصی در رابطه بین سبکهای والدگری و مشکلات زناشویی ...
بیشتر
چکیده: تعاملهای بین اعضای خانواده در کودکی، بهویژه رابطه والدین- کودک، بر چگونگی رفتار افراد در روابط بینشخصی در بزرگسالی تأثیر میگذارد. کیفیت روابط زوجین از سبکهای والدگری و مشکلات بینشخصی برخاسته از آنها تأثیر میپذیرد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای مشکلات بینشخصی در رابطه بین سبکهای والدگری و مشکلات زناشویی بود. تعداد 249 زن و مرد تهرانی (93 مرد، 156 زن) مراجعهکننده به دادگاههای خانواده در این پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان، پرسشنامه اقتدار والدین (PAQ)، فرم کوتاه پرسشنامه مشکلات بینشخصی (30IIP < /span>-) و مقیاس وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS) را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد که بین سبک والدگری مقتدرانه والدین و مشکلات زناشویی فرزندان رابطه منفی معنادار و بین سبک والدگری آمرانه و مشکلات زناشویی فرزندان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. نتایج پژوهش، رابطه بین سبک والدگری سهلگیرانه و مشکلات زناشویی را منفی اما غیر معنادار نشان داد. بر اساس نتایج این پژوهش، مشکلات بینشخصی با مشکلات زناشویی رابطه مثبت معنادار داشت. تحلیلهای آماری همچنین نشان داد که مشکلات بینشخصی در رابطه بین سبکهای والدگری و مشکلات زناشویی فرزندان نقش واسطهای دارند. بر اساس یافتههای این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که بعضی از سبکهای والدگری ممکن است باعث شکلگیری مشکلات بینشخصی شوند و از طریق مشکلات بینشخصی در مراحل بعدی زندگی زمینه مشکلات زناشویی و نارضایتیهای زوجین و خانوادهها را فراهم سازند.
محمدعلی بشارت؛ بهار رفیع زاده
دوره 3، شماره 1 ، شهریور 1395، ، صفحه 31-46
چکیده
چکیده: رضایت جنسی و سازگاری زناشویی از ابعاد مهم زندگی زناشویی هستند که به شدت کیفیت و پایداری رابطه زوجین را تحت تاثیر قرار میدهند. مطالعات نشان دادهاند که عوامل متعددی ازجمله عوامل روانی، اجتماعی، اقتصادی، فردی و ویژگیهای جمعیت شناختی بر رضایت جنسی و سازگاری زناشویی تاثیرگذار هستند. هدف پژوهش حاضر پیشبینی سطوح رضایت جنسی ...
بیشتر
چکیده: رضایت جنسی و سازگاری زناشویی از ابعاد مهم زندگی زناشویی هستند که به شدت کیفیت و پایداری رابطه زوجین را تحت تاثیر قرار میدهند. مطالعات نشان دادهاند که عوامل متعددی ازجمله عوامل روانی، اجتماعی، اقتصادی، فردی و ویژگیهای جمعیت شناختی بر رضایت جنسی و سازگاری زناشویی تاثیرگذار هستند. هدف پژوهش حاضر پیشبینی سطوح رضایت جنسی و سازگاری زناشویی بر اساس متغیرهای شغلی، تعهد، صمیمیت و دانش و نگرش جنسی بود. تعداد 100 نفر از کارمندان شرکت نفت (50 کارمند اقماری، 50 کارمند غیر اقماری) در این پژوهش شرکت کردند. از شرکتکنندگان خواسته شد پرسشنامه وضعیت جنسی گلومبوک- راست (GRISS)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS)، جدول مربوط به اطلاعات شغلی، مقیاس تعهد زناشویی (DCI)، مقیاس صمیمیت (IS) و مقیاس دانش و نگرش جنسی (SKAS) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که بین رضایت جنسی و سازگاری زناشویی با متغیرهای شغلی رابطه معنادار وجود ندارد اما تعهد، صمیمیت و دانش و نگرش جنسی با رضایت جنسی و سازگاری زناشویی رابطه مثبت داشتند. همچنین رضایت جنسی توسط صمیمیت و دانش و نگرش جنسی قابل پیشبینی بود. تعهد و صمیمیت نیز توان پیشبینی سازگاری زناشویی را داشتند. نتایج همچنین نشان داد صمیمیت بیشترین سهم را در پیشبینی رضایت جنسی و تعهد بیشترین سهم را در پیشبینی سازگاری زناشویی ایفا میکند. بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که متغیرهای شغلی تاثیری بر رضایت جنسی و سازگاری زناشویی ندارند اما تعهد، صمیمیت و دانش و نگرش جنسی نقش تعیینکنندهای در پیشبینی رضایت جنسی و سازگاری زناشویی ایفا میکنند.
محمدعلی بشارت؛ سمیه رامش؛ سید محمدرضا رضازاده
دوره 2، شماره 2 ، آبان 1394، ، صفحه 15-26
چکیده
کیفیت رابطه زوجین و سازگاری آنها و پیوندهای والدینیبررسی نقش تعدیلکننده پیوندهای والدینی در رابطه بین ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی و سازگاری زوجین افراد در پژوهش کردند. از شرکتکنندگان خواسته شد مقیاس ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی (BNSG-S)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS)ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی و سازگاری ...
بیشتر
کیفیت رابطه زوجین و سازگاری آنها و پیوندهای والدینیبررسی نقش تعدیلکننده پیوندهای والدینی در رابطه بین ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی و سازگاری زوجین افراد در پژوهش کردند. از شرکتکنندگان خواسته شد مقیاس ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی (BNSG-S)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS)ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی و سازگاری زوجین یک رابطه خطی ساده نیست، بلکه متغیرهای دیگر مانند پیوندهای والدینی در این رابطه نقش تعدیل کننده دارند.
محمدعلی بشارت؛ سیده نعیمه هوشمند؛ سید محمدرضا رضازاده؛ مسعود غلامعلی لواسانی
دوره 2، شماره 1 ، آبان 1394، ، صفحه 15-28
چکیده
یکی از پیامدهای بلندمدت سبکهای فرزندپرروی والدین برای فرزندان، تاثیر بر رضایت زناشویی آنها است. ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی فرزندان نیز همزمان، با سبکهای فرزندپروری والدین و با رضایت زناشویی آنها رابطه دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کننده ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی در رابطه بین سبکهای فرزندپروری والدین ...
بیشتر
یکی از پیامدهای بلندمدت سبکهای فرزندپرروی والدین برای فرزندان، تاثیر بر رضایت زناشویی آنها است. ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی فرزندان نیز همزمان، با سبکهای فرزندپروری والدین و با رضایت زناشویی آنها رابطه دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کننده ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی در رابطه بین سبکهای فرزندپروری والدین و رضایت زناشویی فرزندان بود. به این منظور از دویست و هفده (123 زن، 94 مرد) شرکتکننده متاهل خواسته شد پرسشنامه اقتدار والدین (PAQ)، مقیاس ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی (BNSG-S) و پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که سبکهای فرزندپرروی مقتدرانه و سهلگیرانه پدر و مادر با رضایت زناشویی فرزندان رابطه مثبت معنادار و سبک فرزندپروری آمرانه پدر و مادر با رضایت زناشویی فرزندان رابطه منفی معنادار دارد. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که سبکهای فرزندپرروی مقتدرانه پدر و مادر با ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی رابطه مثبت معنادار دارد، در حالی که سبک آمرانه مادر با ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی رابطه منفی معنادار داشت. رابطه سبکهای آمرانه پدر، سهلگیرانه مادر و سهلگیرانه پدر با ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی معنادار نبود. در این پژوهش، ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی توانست رابطه بین سبک سهلگیرانه مادر و رضایت زناشویی فرزندان را تعدیل کند. بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که سطوح رضایت زناشویی فرزندان و ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی آنها احتمالا تحت تاثیر سبکهای فرزندپرروی والدین قرار میگیرد.
محمدعلی بشارت؛ مهدیه لشکری؛ سید محمدرضا رضازاده
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1393، ، صفحه 41-54
چکیده
هدف اصلی این پژوهش تبیین شاخصهای سازگاری با ناباروری بر اساس کیفیت رابطه و باورهای زوجین و حمایت اجتماعی بود. تعداد 100 زوج نابارور (100 زن، 100 مرد) از میان کسانی که به مرکز درمان ناباروری رویان در تهران مراجعه کرده بودند و برای اولین بار تحت درمان نابارور قرار گرفته بودند، در این پژوهش شرکت کردند. از شرکت کنندگان خواسته شد تا مقیاس سازگاری ...
بیشتر
هدف اصلی این پژوهش تبیین شاخصهای سازگاری با ناباروری بر اساس کیفیت رابطه و باورهای زوجین و حمایت اجتماعی بود. تعداد 100 زوج نابارور (100 زن، 100 مرد) از میان کسانی که به مرکز درمان ناباروری رویان در تهران مراجعه کرده بودند و برای اولین بار تحت درمان نابارور قرار گرفته بودند، در این پژوهش شرکت کردند. از شرکت کنندگان خواسته شد تا مقیاس سازگاری با بیماری (AIS)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS)، مقیاس ارزیابی باورهای شخصی (SPB) و مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که بین مشکلات زناشویی و سازگاری با ناباروری رابطه منفی وجود دارد. همچنین بین باورهای غیرمنطقی و سازگاری با ناباروری رابطه منفی و بین حمایت اجتماعی و سازگاری با ناباروری رابطه مثبت وجود داشت. بین سطوح سازگاری زنان و مردان با ناباروری تفاوت معنادار مشاهده نشد. طبق نتایج پژوهش، سازگاری با ناباروری میتواند توسط شاخصهای کیفیت رابطه زناشویی و باورهای شخصی زوجین و حمایت اجتماعی تبیین شود. بر اساس یافتههای این پژوهش، اهمیت ویژگیهای روانی- اجتماعی زوجین نابارور، همانند اقدامات معمول پزشکی، به منظور سازگاری بیشتر با ناباروری و ارتقای وضعیت سلامت روانی زوجین، مطرح میشود.
محمدعلی بشارت؛ سپیده دهقانی؛ فهیمه سادات تولائیان
دوره 1، شماره 1 ، شهریور 1393، ، صفحه 3-18
چکیده
: روانسازههای ناسازگار اولیه از طریق تجربههای کودکی، مخصوصا تجربههای والدین- فرزندان، تشکیل میشوند. این روانسازهها افکار، رفتار و روابط بینشخصی فرد را در ادامه زندگی تحت تاثیر قرار میدهند. کیفیت روابط زوجین از سبکهای والدگری و روانسازههای برخاسته از آنها، تاثیر میپذیرد. هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش ...
بیشتر
: روانسازههای ناسازگار اولیه از طریق تجربههای کودکی، مخصوصا تجربههای والدین- فرزندان، تشکیل میشوند. این روانسازهها افکار، رفتار و روابط بینشخصی فرد را در ادامه زندگی تحت تاثیر قرار میدهند. کیفیت روابط زوجین از سبکهای والدگری و روانسازههای برخاسته از آنها، تاثیر میپذیرد. هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش واسطهای روانسازههای ناسازگار اولیه در رابطه بین سبکهای والدگری و مشکلات زناشویی بود. سیصد و هفتاد و هشت زن و مرد تهرانی (182 مرد، 196 زن) به صورت داوطلب در این پژوهش شرکت کردند. از شرکتکنندگان خواسته شد که پرسشنامه اقتدار والدین (PAQ)، فرم کوتاه پرسشنامه روانسازه یانگ (YSQ-SF) و پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که بین سبک والدگری اقتداری والدین و مشکلات زناشویی فرزندان رابطه منفی معنادار و بین سبکهای والدگری آمرانه، سهلگیرانه و مسامحهکارانه والدین و مشکلات زناشویی فرزندان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. بر اساس نتایج این پژوهش، روانسازههای ناسازگار اولیه با مشکلات زناشویی رابطه مثبت معنادار داشتند. تحلیلهای آماری همچنین نشان داد که روانسازههای ناسازگار اولیه در رابطه بین سبکهای والدگری و مشکلات زناشویی نقش واسطهای دارند. بر اساس یافتههای این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که بعضی از سبکهای والدگری ممکن است باعث شکلگیری روانسازههای ناسازگار اولیه شوند و از طریق همین روانسازهها در مراحل بعدی زندگی زمینه مشکلات زناشویی و نارضایتیهای زوجین و خانوادهها را فراهم سازند.