محمد علی بشارت؛ شراره عبداللهخانی؛ مسعود غلامعلی لواسانی
چکیده
شناخت متغیرهای تأثیرگذار بر پدیدآیی اختلالهای جنسی اهمیت بسزایی دارد. آگاهی از شیوه عملکرد و رابطه این متغیرها با یکدیگر در حوزه پیشگیری و درمان اختلالهای جنسی میتواند بهزیستی زندگی زوجی را بهبود بخشد و هزینههای تحمیلشده روانشناختی و جامعهشناختی آن را کاهش دهد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای دشواری تنظیم هیجان در ...
بیشتر
شناخت متغیرهای تأثیرگذار بر پدیدآیی اختلالهای جنسی اهمیت بسزایی دارد. آگاهی از شیوه عملکرد و رابطه این متغیرها با یکدیگر در حوزه پیشگیری و درمان اختلالهای جنسی میتواند بهزیستی زندگی زوجی را بهبود بخشد و هزینههای تحمیلشده روانشناختی و جامعهشناختی آن را کاهش دهد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای دشواری تنظیم هیجان در رابطه بین آسیبهای دلبستگی و اختلالهای جنسی بود. چهارصد و پنجاه نفر (227 زن، 223 مرد) دارای اختلال جنسی در این پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان مقیاس دلبستگی بزرگسال (AAI)، مقیاس دشواری تنظیم هیجان (DERS) و پرسشنامه وضعیت جنسی گلومبک-راست (GRISS) را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد که آسیبهای دلبستگی با اختلالهای جنسی و دشواری تنظیم هیجان رابطه مثبت معنادار داشتند. دشواری تنظیم هیجان نیز با اختلالهای جنسی رابطه مثبت معنادار داشت. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که دشواری تنظیم هیجان در رابطه بین آسیبهای دلبستگی و اختلالهای جنسی نقش واسطهای دارد. بر اساس یافتههای پژوهش میتوان نقش دلبستگی ایمن و تأثیر آن بر مکانیسم تنظیم هیجان و در نتیجه بر عملکرد جنسی را تأیید کرد. استفاده از این یافتهها در زمینه پیشگیری از اختلالهای جنسی و درمان اختلالهای جنسی زوجین از دستاوردهای عملی این پژوهش محسوب میشود.
محمد علی بشارت؛ طیبه میرزایی؛ مسعود غلامعلی لواسانی؛ مرتضی نقیپور
دوره 4، شماره 2 ، اسفند 1396، ، صفحه 3-18
چکیده
چکیده: رضایت زناشویی از عواملی است که موجب رضایت و خشنودی در زندگی میشود. شناسایی متغیرهای تأثیرگذار بر رضایت زناشویی، برای کمک به حفظ ازدواج بسیار لازم و کمککننده است. مطالعات نشان میدهند که دانش و نگرش جنسی و عواطف مثبت و منفی میتوانند به شکلهای مختلف رضایت زناشویی را تحت تاثیر قرار دهند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیلکننده ...
بیشتر
چکیده: رضایت زناشویی از عواملی است که موجب رضایت و خشنودی در زندگی میشود. شناسایی متغیرهای تأثیرگذار بر رضایت زناشویی، برای کمک به حفظ ازدواج بسیار لازم و کمککننده است. مطالعات نشان میدهند که دانش و نگرش جنسی و عواطف مثبت و منفی میتوانند به شکلهای مختلف رضایت زناشویی را تحت تاثیر قرار دهند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیلکننده عواطف مثبت و منفی در رابطه بین دانش و نگرش جنسی با رضایت زناشویی بود. برای دستیابی به این هدف، 300 افغانستانی متاهل (148 مرد، 137 زن، 15 نفر نامشخص) ساکن شهر کابل در این پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان مقیاس دانش و نگرش جنسی (SKAS)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبک- راست (GRIMS) و مقیاس عواطف مثبت و منفی (PANAS) را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد که دانش و نگرش جنسی با رضایت زناشویی رابطه مثبت معنادار دارد. عواطف مثبت و عواطف منفی نیز با رضایت زناشویی به ترتیب رابطه مثبت و منفی معنادار داشتند. همچنین بر اساس یافتههای پژوهش، عواطف منفی رابطه بین نگرش جنسی و رضایت زناشویی را تعدیل کرد، اما رابطه بین دانش جنسی و رضایت زناشویی را تعدیل نکرد. نقش تعدیلکننده عواطف مثبت در این رابطه معنادار نبود. بر اساس یافتههای این پژوهش، نتیجه گرفته میشود که دستهای از عواطف نقش تعیینکننده در رابطه بین دانش و نگرش جنسی و رضایت زناشویی دارند. شناسایی این دسته از عواطف و پیشگیری از تشدید آنها، نقشی تاثیرگذار بر رضایت زوجین و روابط خانوادگی خواهد داشت.
بهناز سادات جوادی؛ غلامعلی افروز؛ سیمین حسینیان؛ مسعود آذربایجانی؛ مسعود غلامعلی لواسانی
دوره 2، شماره 2 ، آبان 1394، ، صفحه 3-14
چکیده
رضایت زناشویی انطباق بین وضعیت موجود فرد در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار او است. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی و تعاملات عاطفی با رویکرد آموزههای دینی جهت افزایش رضایت زناشویی بود. طرح پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. تعداد 20 زوج در این پژوهش شرکت ...
بیشتر
رضایت زناشویی انطباق بین وضعیت موجود فرد در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار او است. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی و تعاملات عاطفی با رویکرد آموزههای دینی جهت افزایش رضایت زناشویی بود. طرح پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. تعداد 20 زوج در این پژوهش شرکت کردند و در دو گروه آزمایش (10 زوج) و کنترل (10 زوج) قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس رضایت زناشویی افروز (AMSS) بود. مداخله آموزشی مهارتهای ارتباطی و تعاملات عاطفی با رویکرد آموزههای دینی بر روی گروه آزمایش در طی 8 جلسه 5/1 ساعته و هفتهای یک بار اجرا شد. تحلیل نتایج قبل و بعد از آموزش نشان داد که تفاوت بین میانگین نمرات پیشآزمون و پسآزمون گروه آزمایش، در نمره رضایت زناشویی معنادار بوده است، اما تفاوت معنادار بین نمرات پیشآزمون و پسآزمون گروه کنترل در نمره رضایت زناشویی بهدست نیامد. همچنین، تاثیر این آموزش پس از گذشت 2 ماه نیز پایدار بود. نتایج پژوهش حاضر میتواند به درک نقش مهمی که مهارتهای ارتباطی و عمل به آموزههای دینی در موفقیت ازدواج ایفا میکنند کمک کند و مورد استفاده روانشناسان و مشاوران خانواده قرار گیرد.
محمدعلی بشارت؛ سیده نعیمه هوشمند؛ سید محمدرضا رضازاده؛ مسعود غلامعلی لواسانی
دوره 2، شماره 1 ، آبان 1394، ، صفحه 15-28
چکیده
یکی از پیامدهای بلندمدت سبکهای فرزندپرروی والدین برای فرزندان، تاثیر بر رضایت زناشویی آنها است. ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی فرزندان نیز همزمان، با سبکهای فرزندپروری والدین و با رضایت زناشویی آنها رابطه دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کننده ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی در رابطه بین سبکهای فرزندپروری والدین ...
بیشتر
یکی از پیامدهای بلندمدت سبکهای فرزندپرروی والدین برای فرزندان، تاثیر بر رضایت زناشویی آنها است. ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی فرزندان نیز همزمان، با سبکهای فرزندپروری والدین و با رضایت زناشویی آنها رابطه دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کننده ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی در رابطه بین سبکهای فرزندپروری والدین و رضایت زناشویی فرزندان بود. به این منظور از دویست و هفده (123 زن، 94 مرد) شرکتکننده متاهل خواسته شد پرسشنامه اقتدار والدین (PAQ)، مقیاس ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی (BNSG-S) و پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که سبکهای فرزندپرروی مقتدرانه و سهلگیرانه پدر و مادر با رضایت زناشویی فرزندان رابطه مثبت معنادار و سبک فرزندپروری آمرانه پدر و مادر با رضایت زناشویی فرزندان رابطه منفی معنادار دارد. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که سبکهای فرزندپرروی مقتدرانه پدر و مادر با ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی رابطه مثبت معنادار دارد، در حالی که سبک آمرانه مادر با ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی رابطه منفی معنادار داشت. رابطه سبکهای آمرانه پدر، سهلگیرانه مادر و سهلگیرانه پدر با ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی معنادار نبود. در این پژوهش، ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی توانست رابطه بین سبک سهلگیرانه مادر و رضایت زناشویی فرزندان را تعدیل کند. بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که سطوح رضایت زناشویی فرزندان و ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی آنها احتمالا تحت تاثیر سبکهای فرزندپرروی والدین قرار میگیرد.